زمانی که احساس میکنیم در زندگی گم شدهایم، اولین واکنش غریزی ما یافتن مکانی امن برای آرامش روح و روانمان است؛ مکانی در عالم درون.
گم شدن تلنگری است برای ایجاد دوباره ارتباط. برای برقراری ارتباط معنادار با دیگران در وهله اول باید با خودمان ارتباط برقرار کنیم و برای این کار ابتدا باید درک مشترکی از زبان احساسات و تجربیات انسانی داشته باشیم.
برنه براون، در دو دهه گذشته مشغول بررسی و مطالعه ارتباط احساسات، افکار و اعمال انسانی بوده است. او طی تحقیقات گسترده و مداوم به این نتیجه رسیده که مرزهای زبان همانا مرزهای جهان ماست. زبان دریچه ورود به معناسازی، ارتباط، یادگیری و خودآگاهی است.
«در خانواده من درباره هیچچیز، واقعا هیچچیز، صحبت نمیشد؛ احساسات، ترسها، بلوغ، مسائل مالی یا خویشاوندانی که با مشکلات مختلف، از جمله مشکلات روانی، درگیر بودند. به نظر میرسید همه آدمها، از جمله خود من، نومیدانه در پی ارتباط بیشتر با زندگی خود و دیگران بودند ولی کسی راهش را بلد نبود. شاید پیدا کردن یک زبان مشترک و راهی برای شناخت و درک عواطف انسانی میتوانست چارهساز باشد و یادمان بیاندازد که میتوانیم دوست داشتن خودمان را به راحتی دیگران ترجیح دهیم و درعینحال روابط خود را بهبود بخشیم.»