در منطقهای دستنخورده، شرکتی که نیروی فروش بیشتری دارد احتمالا سهم فروش بیشتری را در بازار خواهد داشت. زمانی که بازار تقسیم شود، شرکتی که سهم بیشتری دارد تجارت را در دست میگیرد و شرکتهای کوچک را کنار میزند. شرکتی که بودجه بیشتری صرف تبلیغات کند، ساختمان تحقیقات بزرگتر، فروش بیشتر و... بیشتر را هم در اختیار خواهد داشت و جای تعجب ندارد که ثروتمند ثروتمندتر و ضعیف ضعیفتر شود.
آیا در آینده جایی برای رقبای کوچک وجود دارد؟ البته که وجود دارد. دلیل نگارش این کتاب هم همین است. شرکت کوچکی که سهم کمتری در بازار دارد برای رسیدن به موفقیت باید شبیه رهبران این بازار عمل کند. چنین شرکتهایی باید اولین اصل جنگ را، که اصل قواست، به خاطر بسپارند؛ حال چه نظامی باشند و چه تجاری. ناپلئون میگوید: «هنر جنگیدن با ارتشی ضعیفتر از نظر تعداد نیرو، همیشه مستلزم آن است که در زمان دفاع یا حمله نیروهای شما بیشتر از دشمن باشد.»