شبهای آبی کتابی است برانگیزاننده از یکی از قدرتمندترین نویسندگان عصر ما که شالوده آن بر اساس خاطرات جون دیدیون از همسرش گریگوری دان و دخترش کویینتانا استوار است. روایتی به شدت شخصی و تاثیرگذار درباره ترسها و تردیدهای نویسنده و تعمقی حزنآور در باب زنان و اخلاق.
دیدیون آنگاه که به زندگی دخترش و نقش خود به عنوان مادر مینگرد، پرسشهای سادهای در ذهنش شکل میگیرد که همه والدین روزی با آن مواجه میشوند. او همچنین به سالخوردگی خود می اندیشد، فرآیندی حیاتی که اعتراف به آن دشوار است و پذیرشش دشوارتر.
عنوان «شبهای آبی» به ساعات طولانی غروب اشاره دارد که از نشانههای چله تابستان به شمار میرود؛ همان «نقطه مقابل مرگ روشنایی و همینطور زنگ خطر آن». این کتاب همانند رمان جذاب «سال اندیشه جادویی» اثری است مهم، صریح، فراموشنشدنی و عمیق که با صداقتی تکاندهنده به رشته تحریر درآمده است.