اولین خواب من در آن شب بسیار عمیق بود. اصلا متوجه توفان نبودم، آنقدرها هم شدید نبود که مرا از خواب بیدار کند و تنها صدایی که شنیدم صدای برخورد لیوانهای روی میز بود. در ابتدا چند رویای پی در پی دیدم که با صدایی از دنیای واقعی به پایان رسید. چشمهایم را باز کردم... چیز عجیبی دیدم که بعد از بیست سال هنوز کوچکترین جزئیات آن را درست مثل روز اول به یاد دارم....