در این رمان رازی سربه مهر نهفته است.
ادی کهنهسربازی است که عمری را به ملال گذرانده و احساس میکند که در تله زندگی به دام افتاده است. او تعمیرکار ماشینهای یک پارکبازی است و زندگی خاکستری و درازش در کار، تنهایی و حسرت خلاصه میشود. آنگاه، در سالروز هشتاد و سومین سال تولدش، حین تلاش برای نجات زندگی یک دختر بچه میمیرد و در بهشت چشم باز میکند.
5 نفر، که آنها را در زندگی میشناخته و پیش از او درگذشتهاند، رازهای زندگی وی را بر او آشکار میکنند و هر یک مسیر حیات باقی او را برای همیشه تغییر میدهند.خلاصهای از این کتاب در پادکست نوآنس ارائه شده است.