در چند هفته اخیر، کستیا به فکر خریدن یک جفت کفش بود، ولی یک تکانه ناگهانی که خودش را هم متعجب میکرد، تمامی محاسباتش را به هم میریخت. با سیگار نکشیدن، فیلم ندیدن، یک روز در میان ناهار نخوردن، شش هفته طول میکشید تا صد و چهل روبل پسانداز کند، یعنی قیمت منصفانه یک جفت کفش که دختر خانم فروشنده لوازم دست دوم لطف کرده بود و یواشکی قول داده بود برایش کنار میگذارد...