مافیای بمبافکن داستان این آدمهاست: نابغهای هلندی و کامپیوتر آنالوگش، آرمانهای گروهی همدل در آلاباما، بلندپروازیهای دیوانهای بریتانیایی و آتش افروزی شیمیدانانی در هاروارد. مالکوم گلدول در این کتاب یکی از تنگناهای بزرگ اخلاقی تاریخ آمریکا را روایت میکند که طولانیترین شب جنگ جهانی دوم از دل آن سر برآورد. این کتاب داستان سرسختانهای از پایداری، نوآوری و پاداش بیحساب جنگ است. مافیای بمبافکن داستان تقابل دو اندیشه است که کرتیس لهمی و هیوود هنسل آینۀ تمامنمای آناند. یکی معتقد به راهانداختن جنگی تمامعیار، حتی با هدف گرفتن مواضع غیرنظامی برای از کار انداختن ماشین جنگی دشمن در سریعترین زمان ممکن و دیگری معتقد به اجتناب از بمباران مناطق مسکونی و غیرنظامی و با تفکر هدف قراردادن مواضع حیاتی دشمن مثل مراکز صنعتی و کارخانههای تولید مواد اولیۀ سلاح. شاید یکی دیگر از نقاط قوت کتاب، تلاش نویسنده برای پرهیز از بیان عقیدۀ خود و واگذاری نتیجه به خواننده باشد. او فقط روایت میکند و مانند کسی که دنبال کشف معماست، سرنخها را پیدا میکند و به دست مخاطب میدهد. ناگفته نماند که در انتهای کتاب نویسنده آرشیو عکسی گرد آورده که خواننده را به حالوهوای آن روزهای جنگ جهانی دوم نزدیکتر میکند.