ژیژک با بیشمار راههای گوناگون، در جستجوی هستیشناسیای است مبتنی بر ایدههای ناتمامیت و عدم انسجام، و استلزامات شگرف اجتماعی، روانکاوانه، و سیاسیای که از پی روابط میان ما در مقام سوژهها و جهانی که در آن زندگی میکنیم نمودار میشوند. در مصاحبهای به سال 2007، او رانه مرگ را «نه به مثابه امری زیست شناختی یا هر چیزی دیگر، بلکه به عنوان اختلال و ساختاری هستیشناختی تفسیر میکند که چیزی را تغذیه میکند که ایدئالیسم آلمانی آن را منفیت مینامند».