خانه سایهها پیدات میکند.
پاپی، مارکوس، دش، دیلان و آزومی همگی در خانه سایهها گیر افتادهاند.
ملکی شوم که در آن گذشته، حال و آینده درهم تنیده شدهاند.
آنها در حالی که تلاش میکنند راهی برای خروج از خانه پیدا کنند،
تصور میکنند بزرگترین خطری که تهدیدشان میکند، ارواح ساکن خانه هستند.
بچهها نمیدانند که اسراری که هر کدام از آنها در دل دارند،
برایشان خطری مرگبارتر است.
اگر کوچکترین امیدی باشد که آنها زنده از آنجا فرار کنند،
باید با ترسهایشان رو در رو شوند.
آیا کسی یا چیزی در این خانه هست که بتوانند به آن اعتماد کنند؟
یا تمام امیدها هم در آنجا ناپدید میشوند؟