فقط مردگان هستند که از ایشان تندیس ساحته میشود، اما با آن که هنوز زندهام، تندیسی از من ساخته شده است. من همین حالا هم مثل یک مجسمه سنگی شدهام.
در تقدیرنامهای که عمه ویدالا با صدای بلند خواند، اینگونه آمده بود:
این تندیس نشان کوچکی است بابت تقدیر از مشارکتهاب متعدد من. این وظیفه را مقامات مافوق ما به وی محول کرده بودند، و بویی از قدردانی از آن به مشام نمیرسید. با نهایت فروتنی از او تشکر کردم و بعد، با کشیدن بند لباسی که به من پوشانده بودند آن را باز کردم؛ لباس روی زمین افتاد، و من هم همانجا ایستادم. اینجا، در تالار آردوا، کسی را تشویق نمیکنیم و برایش هلهله نمیکشیم، اما حضار خیلی آرام برای من دست زدند. من به علامت تشکر سری تکان دادم.