ما روزمره با تصمیمیات عدیدهای رو به رو هستیم. مثلا آیا استفاده از محصولات کشاورزی و دامی محلی برای محیط زیست بهتر است یا خرید از شرکتهای بزرگ؟ محصولات تراریخته برای سلامتی مضر هستند یا نه؟ چربی عامل اصلی چاقی است یا قند و هزاران سوال دیگر. مشکلات ما تنها محدود به این مسائل نیستند. فرض کنید شما یک بازیکن فوتبال در مسابقه فینال جام جهانی هستید. بازی به پنالتی کشیده و ضربه شما تعیین کننده قهرمان خواهد بود. به کدام سمت دروازه ضربه میزنید؟ آیا از آمار جهش دروازهبانها باخبر هستید؟ یا فرض کنید تصمیم دارید در بورس سرمایهگذاری کنید. چقدر به آنچه از خبرهها میشنوید اطمینان دارید؟
بیشتر ما از عمق ناآگاهیمان در تصمیمگیری غافل هستیم. در واقع ما میدانیم چه چیزهایی را میدانیم اما نمیدانیم از چه چیزهایی بیخبریم. به همین دلیل است که اکثر پیشبینیهای ما غلط از آب درمیآیند. هرچند ما عموما عادت داریم با تمرکز روی پیشبینیهای درستمان و فراموشکردن پیشبینیهای غلطمان دچار توهم آیندهبینی شویم. گاهی نیاز داریم به گذشته برگردیم و کل مسئله را از نو تعریف کنیم. بسیاری از مسائل خرد و کلان ما ناشی از این است که به طور کل مشکل را به شیوه نادرستی تحلیل کردهایم. با تمرکز روی مسئله اصلی، به جای نمودهای آن میتوانیم مشکلات را از زوایای دیگری بررسی کنیم و به این صورت احتمال یافتن پاسخ درست را بالاتر ببریم. تنها در این زمان است که میتوانیم به جای تمرکز بر نشانههای یک مشکل بر خود آن متمرکز شویم.
خرد معمول روزمره، اغلب ما را دچار خطا در تصمیمگیری میکند. تعصبات ناخودآگاه دید ما را کور میکند. به همین دلایل تصور میکنیم دید صحیحی از ساز و کار جهان داریم که متاسفانه اینگونه نیست. اگر بیاموزیم چگونه به شیوهای ناروال بیندیشیم، این توانایی را خواهیم یافت تا جنبههای پنهان یک مشکل را ببینیم و به راهحلهای موثرتری دست پیدا کنیم. کنجکاوی و تفکر خارج از چارچوب، همان موضوعاتی هستند که نویسندگان کتاب سگال ناروال برآن تاکید دارند.