داستان روایت کنندۀ زنی پرستار و چهل و اندی ساله و سیاهپوست به نام “روث” است، که با وجود سابقه طولانی کاری اش مورد بی مهری نژادپرستانۀ پدری سفیدپوست و افراطی به نام “تورک” قرار میگیرد و در مسیر محاکمات و مسائل حقوقی با وکیل زن سفیدپوستی به نام “کندی” آشنا میشود و این آشنایی نقطۀ عطف داستان و آغاز تغییراتی در شخصیت هریک از این سه کاراکتر اصلی میگردد. نکته جالب در بیشتر آثار پیکولت این است که او برای جلوگیری از جانبداری و از طرفی دیگر، دادن حق برابر و آزادی به کاراکترهایش، رمان خود را به فصولی تقسیم میکند که در هرکدام یک شخصیت از زاویۀ دید خود به شرح ماوقع میپردازد. در رمان حاضر، “کارهای کوچک اما بزرگ”، نیز سه شخصیت اصلی داستان که در بالا به آنها اشاره شد، راویان اصلی میباشند. این نکته زمانی جالب میگردد که یک اتفاق واحد فرصت آن را می یابد تا از دیدگاه دو یا سه نفر روایت شود و هشیارانه تصمیم گیری به عهده خود خواننده واگذار می گردد.