راهب اعظم همیشه میگفت که راهب جوزف به قدری دعا کرده است که هیچ دغدغهای ندارد، چون همه وسوسهها و شهوات را از خود دور کرده است.
این مسئله به گوش یکی از خردمندان صومعه استکا رسید. او همه راهبان جوان را بعد از صرف شام در محلی جمع کرد و گفت: «حتما شما هم شنیدید که کشیش جوزف اسیر هیچ وسوسهای نیست تا بتواند با تلاش بر آن غلبه کند. اگر تلاشی وجود نداشته باشد، روح ضعیف میشود. اکنون از خدا بخواهید که یک وسوسه قوی برای راهب جوزف نازل کند تا یک بار دیگر از قدرت خود برای مقاومت در برابر وسوسه استفاده کند.سپس برای وسوسههای بعدی دعا خواهیم کرد تا او بتواند سعی کند و در وسوسههای گوناگون مقاومت کند. باید برای او دعا کنیم که هرگز نگوید: خدایا این شیطان را از من دور کن! بلکه او باید بگوید: خدایا به من نیرو بده تا بر این شیطان پیروز شوم!»