ـ میدونی یکی هست که دوست دارم ملاقاتش کنم: آلبر کامو. شاید بتونه این کار پدرم رو توضیح بده... یه روز تو رادیو چیزی گفت که منو واقعا منقلب کرد... گفت: یک مجرم را به مرگ محکوم میکنیم ولی همیشه یک بیگناه را میکشیم... قشنگه، نه؟
ـ شاید قشنگ باشه ولی چرته. تو یا مجرمی یا گناهکار، هر دوشون که نمیتونی باشی.
ـ چرا میشه.
ـ دلم میخواد واسم توضیح بدی...
ـ نمیشه توضیح داد. باید درکش کرد. من حس میکنم درسته. یک مجرم را به مرگ محکوم میکنیم ولی همیشه یک بیگناه را میکشیم. همیشه...
ـ منطقی نیست، لعنتی!...