قدم برداشتن بدون اطلاعات کامل اغلب ضروری است. قدم گذاشتن به ناشناخته به طور موثری امنتر از بیحرکت ماندن و منتظر قطعیت بودن است که شاید در کوتاه مدت احساس خوب ایجاد کند. چیزهایی که در کوتاهمدت باعث احساس خوب در تو میشوند اغلب در درازمدت برای تو خوب نیستند. اگر واقعاً نمیتوانی قدمی که آن را درست میپنداری انتخاب کنی، برای جمعآوری اطلاعات برنامهریزی کن. وقتی میفهمی چگونه مسیرهای عصبی خودت در تو احساس خطر ایجاد میکنند دنیا کمتر آسیبرسان به نظر میرسد. هر انسان زندهای با چالش درک فرازوفرودهای عصبی-شیمیاییاش روبروست. مقصر دانستن دشمنان برای اضطراب، تو را از کسب مهارت ضروری و مهم درک و مدیریت آن منحرف میکند. وقتی تو نیروهای خارجی را مقصر احساساتت میدانی، توانایی تسلط بر نیروهای درونیات را ایجاد نمیکنی. وقتی که ناامیدی، فهم اینکه تو این مغز را از نیاکانی که زنده ماندهاند به ارث بردهای مفید است. ممکن است این موضوع واضح به نظر برسد، اما وقتی در مورد آن فکر میکنی، میبینی که یک معجزه است، زیرا نسبت زنده ماندن در گذشته پایین بوده، با این وجود نیاکان تو موفق شدند که زنده بمانند و با پشتیبانی کردن از کودکانشان، آنها را تا آخر عمر زنده نگه دارند. مغز تو برای تمرکز بر روی بقا ساخته شده است و درک این موضوع مدیریت و کنترل آن را آسانتر میکند.