کتاب حاضر روایت تاریخی سرگذشت تلخ زنانی است که قربانی خشونتهای روانی و فیزیکی همسر و یا شریک زندگی رمانتیک خود میشوند و دادخواهیها و فریادهای آنها راه به جایی نمیبرد؛ محاکم و نهادهای اجتماعی و حتی دوستان و خویشان به جای التیام بخشیدن به زخمهایشان با انداختن تقصیرها و گناهان به گردن آنان رنج دیگری بر رنجهایشان میافزایند. نویسندگان، دو بانوی روانکاو و استاد دانشگاه هستند که خود تجربه تلخ خشونت موصوف را از سر گذرانده و قربانی عشق دروغین بودهاند.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
«اما دولتها هیچگاه در برابر اقدامات تروریستی مستمر و بیوقفهای که علیه زنان بهدست همسران یا همسران و دوستداران احساساتی و شیدای گذشتهشان انجام میشود واکنشی چنین قاطع نشان ندادهاند، هر چند تعداد این قربانیان بهمراتب از شمار قربانیان ترورهای سیاسی بیشتر است. در واقع، تروریسم همسران صمیمی و یار غار زنان، در مقایسه با خطرات ترورهای سیاسی افراطگرایان مذهبی و آسیبهای ناشی از عملیات آنان، تهدید و خطری کماهمیتتر و مقولهای مربوط به بافت اجتماعی جوامع مدرن قلمداد شده است، نه خطری جدی...»...