نگاهت میکنم.
که خیرهای به من.
و نگاهت از روی من.
سر میخورد.
و گوشهایت بیحس میشود.
در حالی که از.
تاریخ استرالیا.
و آغاز استعمار میگویم.
در حال گفتن.
از غصب خاک.
و مرگ.
و تجاوز به زمین.
و تلاش همیشگی.
انسان بومی استرالیا.
باز میگویم و.
چشمان تو.
دیگر نمیبینند.
تاب نمیآوری.
توان شنیدن نداری.
حتی از هم دانشگاهیات.
پس آسان میروی.
خودت را از شر من.
میرهانی.