یک شب، یان شش برادر بزرگتر خود را بیدار میکند و به آنها میگوید که باید فرار کنند، چون پدرشان آنها را تهدید به مرگ کرده است.آنها که به شدت شیفته اقیانوساند هفت نفری راهی دریا میشوند.
مددکار اجتماعی که میان راه جلوی آنها را میگیرد، ژاندارمری که از ناپدید شدن آنها با خبر میشود، نانوایی که به آنها نان میدهد...هر یک داستانی از این گروه شگفتانگیز روایت میکنند.