«کالین هوور» یکی از پرفروشترین نویسندگان نیویورکتایمز است که در یک دهه گذشته آثارش همواره مورد توجه مخاطبان قرار گرفتهاند. او عموما داستانهای دلهرهآور (تریلر)، رازآلود و عاشقانه مینویسد، اما خودش میگوید: «دوست ندارم محدود به یک ژانر باشم. اگر مرا در یک جعبه بگذارند، به سمت راه خروج پنجه میکشم!». «وریتی» از این نظر نمونه خوبی است، چرا که هم از عناصر جذاب رمانهای عاشقانه بهره میگیرد، هم از عناصر داستانهای رازآلود.
نویسندهای به نام «لوون اشلی» برای اتمام داستانهای ناتمام یک نویسنده پرفروش و مطرح به اسم «وریتی کرافورد» به خانه او میرود. وریتی مصدوم شده است و شوهرش، «جرمی» این نویسنده را استخدام کرده است. «لوون» در بین یادداشتهای وریتی به ماجرای مرگ دختر این زوج برمیخورد که با خود رازهایی به همراه دارد. به مرور بین لوون و جرمی عشقی درمیگیرد و...
چشمهایش پر از هیجان است. هیجانی که حتی با وجود همه اتفاقاتی که برایش افتاده، من ایجادش کردم. من با خودم به زندگی تیره و تارش روشنایی آوردم. و همینطور روشنایی زندگی او میمانم تا هرگز در تاریکی زندگی گذشتهاش گم نشود...