دربار درخشان فرصتی در اختیار گروهی از دختران منتخب قرار میدهد تا وارد زندگی مجلل، پرزرق و برق و مرفهی شوند که فقط در رؤیاهایشان دیدهاند. دربار درخشان برای آدلایدِ اشرافزاده که خانواده ثروتمندش او را مجبور به ازدواجی بدون عشق میکنند، مفهومی دیگر دارد. فرصتی که او میتواند سرنوشت خودش را رقم بزند و به ماجراجویی در سرزمینی جدید، ناشناخته و پر رونق در آنسوی دریا قدم بگذارد.
آدلاید بعد از ملاقاتی تصادفی با سِدریک تورنِ جذاب، با هویت جعلی یک خدمتکار به گروه دختران فقیری ملحق میشود که سدریک وعده تبدیلشان به بانوانی شایسته را میدهد. اما آشنایی آدلاید با آداب و رسوم زندگی اشرافی او را مجبور به پرداخت بهایی میکند: او باید هویتش را از دوستانش ــ میرا مهاجری مرموز و تَمسینِ کارگری که لباس میشوید و ذوق و شوقی آتشین دارد و مهمتر از همه سدریک که آدلاید رفته رفته عاشقش میشود ــ پنهان کند.
وقتی سدریک به حیله آدلاید پی میبرد و از طرفی فرماندار جوان و قدرتمند شیفته او میشود و خواهان ازدواج با اوست، همهچیز نقش بر آب میشود. آدلاید قفس طلایی زندگی قبلیاش را ترک نکرده است که جزو اموال کسی شود. اما هیچچیزی به اندازه شیفتگی قدرتمند و ممنوعی که بین سدریک و آدلاید در خروش است، دلسرد کننده یا خارقالعاده نیست. عشقی که اگر نمایان شود، باعث طرد شدن هر دوی آنها در سرزمینی وحشی، خطرناک و ناشناخته و احتمالاً منجر به مرگشان میشود.