تضادها نقشی به مراتب پررنگ تر از آنچیزی دارند که بهطور معمول تصور می کنیم. پاکسازی این تضادها کار چندان سادهای نیست، یکی بهخاطر اینکه امری ناخودآگاه هستند و مهمتر این که سیستم عصبی ما طوری برنامهریزی شده که اصولا وجود چنین تضادهایی را انکار میکند.
در این کتاب کارن هورنای به ما میآموزد که چگونه میتوان بر ترس فائق آمد و از سیستم عصبی به عنوان ابزاری یکپارچه استفاده کرد. شیوه پیشنهادی او در این کتاب "حرکت به درون" و "حرکت به سوی بیرون" است. شاید بتوان با دوری از دیگران بر احساس ترس چیره شد، اما این راهحلی ست که دیر یا زود مشکلات بیشتری برای فرد پدید میآورد و او را دچار درگیری هایی به مراتب سخت تر می کند.
تضادهای درونی را نمیتوان با تصمیمهایی منطقی حل کرد. همچنین نیازی به تحمل سختیهایی فراوان ندارد. بلکه، میتوان با تغییر ویژگیهای شخصیتی به این مهم دست یافت. تجربیات کلینیکی او در این کتاب، خواننده را به تحسین وا میدارد، زیرا با هر موضوعی هر چند کوچک، برخوردی منطقی و عاقلانه دارد.