همدلی و همدردی اغلب به صورت مترادف به کار میروند و بهنظر میرسد سردرگمی زیادی در درک تفاوت بین این دو اصطلاح وجود دارد. یکی از دلایل اصلی این سردرگمی میتواند ناشی از این واقعیت باشد که فرهنگ لغتهای مختلف این دو اصطلاح را متفاوت تعریف میکنند. بهنظر میرسد تعاریف بسته به این که فرهنگ لغت از کدام کشور است، و اینکه آیا این یک تعریف پزشکی در مقابل یک تعریف فرهنگی، تعریف آمریکایی در برابر تعریف بریتانیایی است یا نه، متفاوت باشد. بیشتر نظریههایی که به توضیح مقاومت در روانشناسی یا مشاوره میپردازند، مقاومت مراجع را بهعنوان عدم تمایل به رشد یا تغییر رفتارشان در درمان، یا عدم تمایل به دریافت نظرات از درمانگر تصور میکنند. ایجاد یک اتحاد درمانی قوی با زوجها میتواند برای درمانگران چالشبرانگیز باشد. گاهی اوقات یکی از طرفین کاملا باز و آسیبپذیر و آماده برای تغییر میآید در حالی که دیگری غوطهور در «مقاومت» و سرزنش است. برخی از درمانگران ممکن است در تلهای بیفتند که با یکی از زوجی همدلی کنند در حالی که به آسیبشناسی یا قضاوت دیگری میپردازند. در این کتاب راهکارهایی برای گرفتار نشدن درمانگران و مشاوران در این تلهها ارائه میشود.