همهچیز در مورد ترجمه این کتاب از دوران تحصیلم در دانشگاه یورک و کلاس رابینوود شروع شد. درس سینمای کلاسیک آمریکا را با او برداشته بودم و برای شروع کلاسش ثانیهشماری میکردم. با شروع ترم تحصیلی در انتظار مرد افسانهای بیتاب بودم. بالاخره آن روز رسید. در کلاس باز شد و او آمد. پیرمردی درشتاندام با تیشرتی نخنما و قدیمی که چند جایش سوراخ بود و شلوار گرمکن، آرام و لبخندزنان وارد کلاس شد. پیش خودم گفتم:«رابین وود، رابین وود که میگن اینه؟» با دیدن تصویر رنگ و رو رفته هیچکاک روی تیشرتش، فهمیدم که خودش است... سم پکینپا که همیشه در زمره فیلمسازان مورد علاقهام بود، در کلاس رابین وود بهانهای برای مطالعه ژانر وسترن و انتخاب موضوع تحقیق پایان دورهام «دگرگونی و انواع مختلف ژانر وسترن» شد. بدین ترتیب گفتگو با رابین وود در مسیر اتوبوس از ایستگاه داونزویو تا دانشگاه یورک به شیرینترین اتوبوس سواری عمرم تبدیل شد.