واقعا چه کسی جز دیو اگرز جسارت داشت این چنین از زوایای پنهان زندگی شخصیاش پرده بردارد؟ آن هم در اولین کتابش! او غمهای جانکاه زندگیاش را دست میاندازد؛ به مرگ والدینش ریشخند میزند و در عینحال با شرح مصائب این فقدان، قلب خوانندهاش را جریحهدار میکند. درست در روزهایی که دلش میخواهد غرق در شور و عصیان جوانی باشد، باید برادر خردسال یتیمش را هم به دندان بکشد و این کمترین مصیبتش است.