پرندهای وجود دارد که آشوریها آن را ققنوس مینامند. این پرنده خود را تجدید کرده و از نو متولد میسازد.
میزيَد، نه با میوهها و گیاهان؛ که با قطرات بخور و شیرهی هل. وقتی بیش از پانصد سال از عمر خود را سر کرد، با منقار و چنگالهای خود لانهای در شاخههای بالادست میسازد و آن را با پرک هندی و ناردین پوشیده از دارچین فرش میکند.
پس از آن، گفته میشود یک ققنوس کوچک که مقدر است همان تعداد سالها را زندگی کند، از جسد پدرش متولد میشود.
وقتی سن ققنوس جوان به حدی رسید که قدرت تحمل بار خود را پیدا کرد، شاخههای درخت بلند را از وزن خود آزاد میکند و با احترام، گهوارهی خود را که آرامگاه پدرش بود، بر بال نسیم ملایم حمل میکند تا به شهر هیپریون برسد، پیش از آنکه دروازههای مقدس، لانه را بر مذبح هیپریون بگذارند.