ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½
- 279,000 تومان
- با تخفیف: 279,000 تومان
- 189,000 تومان
- با تخفیف: 189,000 تومان
- 140,000 تومان
- با تخفیف: 140,000 تومان
- 76,000 تومان
- با تخفیف: 76,000 تومان
- 195,000 تومان
- با تخفیف: 195,000 تومان
- 173,000 تومان
- با تخفیف: 173,000 تومان
- 99,000 تومان
- با تخفیف: 99,000 تومان
- 145,000 تومان
- با تخفیف: 145,000 تومان
- 129,000 تومان
- با تخفیف: 129,000 تومان
- 132,000 تومان
- با تخفیف: 132,000 تومان
- 165,000 تومان
- با تخفیف: 165,000 تومان
- 99,000 تومان
- با تخفیف: 99,000 تومان
همواره در خاندانهای سلطنتی وقتی ملکه یا پادشاه بمیرد تاجوتخت به کسی میرسد که او قبل از مرگش تعیین کرده. در بریتانیا هم همانطور که پیشتر تعیین شده بود، پس از مرگ ملکه الیزابت دوم، پسرش، چارلز سوم، بر تخت پادشاهی نشست. او هم بین شاهزاده ویلیام و شاهزاده هری، پسر بزرگتر، یعنی ویلیام را بهعنوان جانشین نخست خودش برگزید. این یعنی حتی بعد از شاه چارلز سوم هم پادشاهی به هری نخواهد رسید. او که گویا جانشینِ جانشینِ جانشینِ ملکه بودن خیلی به مذاقش خوش نیامده بود، چندی پیش از خاندان سلطنتی جدا شد و با همسرش، مگان مارکل، به آمریکا مهاجرت کرد. این کتاب، که به سه بخش «کودکی هری تا پایان دورۀ تحصیل»، «دوران خدمت در ارتش» و «ازدواج و حواشی آن تا جدا شدن از خاندان سلطنتی» تقسیم میشود، زندگینامه، یا بهتر است بگوییم درددلنامۀ شخصی هری، دوک ساسکس، است که علیرغم جدایی رسمی از سلطنت، کماکان او را شاهزاده هری مینامند. منتقد گاردین درمورد کتاب مینویسد: «کتاب در بیان رنجهای احساسی لاینحل هری و اضطرابها و نگاهش به جهان خوب عمل کرده است. نویسنده در استخراج جزئیات مهم از میان خاطراتش توانایی زیادی از خود نشان داده و این وقایعنگاری شخصی را به اثر ادبی موفقی تبدیل کرده که کسی انتظارش را نداشته است.»
دو زن میانسال از طبقههای اجتماعی متفاوت که سرنوشتشان بهواسطۀ یک جفت کفش به یکدیگر گره میخورد. نیشا، زنی آمریکاییالاصل است که همراه با همسر ثروتمندش در هتلی اقامت دارد و سم، که کارمند یک شرکت تبلیغاتی است. روزی حین تمرین در باشگاه، از شرکت با سم برای یک جلسۀ فوری تماس میگیرند و او که عجله داشته اشتباهاً ساک ورزشی نیشا را برمیدارد و مجبور میشود کفشهای پاشنهبلند چرمی و گرانقیمت نیشا را بپوشد. گم شدن کفشها رفتار همسر نیشا را بهیکباره تغییر داده و او نیشا را از هتل بیرون میکند؛ تا جایی که نیشا مجبور میشود برای ادامۀ زندگی در هتلی دیگر بهعنوان خدمتکار مشغول به کار شود. اما زمانی که او، برحسب تصادف دزد کفشهایش را پیدا میکند و درمییابد دزدیای در کار نبوده. آنها به دوستانی صمیمی تبدیل میشوند که ماحصل این دوستی، پردهبرداری از راز بزرگیست که سالهاست بر زندگی همسر نیشا سایه انداخته است. نظر یکی از مخاطبان دربارۀ کتاب: «اگرچه تمام کتابهای مویز را دوست داشتم اما این کتاب محبوبم از میان تمام آثار اوست. ترکیب داستان عاشقانه و کمدی که با روایتی معمایی همراه شده کتاب را بسیار جذاب کرده است.»
«سلام، من متیو هستم، البته احتمالا مرا به اسم دیگری میشناسید. دوستانم متی صدایم میکنند و نباید الان زنده باشم.»
داستان متیو پری، هنرپیشه معروف اینطوری شروع میشود و ما را با خود به سفری میبرد که مبدا آن آرزوی کودکیاش برای معروف شدن و مقصدش اعتیاد و بعد رهایی از آن است. در مسیر ما را با متیوی پنجسالهای آشنا میکند که از مونترال به لسآنجلس رفت و بین والدینی که از هم جدا شده بودند در رفتوآمد بود؛ و متیوی بیستوچهارسالهای که در قسمت آزمایشی سریال معروفی که آن زمان اسمش دوستانی مثل ما بود یکی از نقشهای اصلی را قاپید.
متیو پری در داستانی خارقالعاده از خانوادهی نابسامانی که در آن پرورش یافت پرده برمیدارد و درباره اشتیاقش به دیده شدن صحبت میکند؛ اشتیاقی که او را به سمت شهرت سوق میداد و از یک خلا درونی حرف میزند که حتی با رسیدن به بزرگترین آرزوهایش نمیتوانست پرش کند. پری با آن شوخطبعی معروفش، به صراحت و خودآگاه به شرح جدال مادامالعمرش با اعتیاد و آنچه به آن دامن میزد (با وجود اینکه به ظاهر به هرچه میخواست رسیده بود) میپردازد.
زندگی و خاطرات متیو پری زندگینامهای فراموشنشدنی است که شخصی و درعینحال شگفتآور است و دستی است که برای یاری به سمت افرادی دراز شده که برای ترک اعتیاد میجنگند. کتابی صددرصد صادقانه، تکاندهنده و بسیار خندهدار که طرفداران متیو منتظرش بودند.
مغز ما تمام تلاشش را میکند تا به بهترین نحو به ادامهی بقای ما کمک کند؛ ولی گاهی نیز ما را به دردسر میاندازد. گاهی چنان از خود بی خود میشود و کاری میکند که وسط فروشگاه از کوره دربرویم؛ یا به رفتارهای اعتیادآور رو بیاوریم یا در بدترین شرایط ممکن سر جایمان میخکوب شویم و هیچ کاری نکنیم. گاهی به مهربانانهترین شکل ممکن به مغزمان یادآوری میکنیم این اصلا روش درستی نیست، ولی چاره چیست؟ او نظر دیگری دارد.
به همین دلایل است که این کتاب به کمکمان آمده است. دکتر فیث به زبان ساده دلایل علمی افکاری را که در مغزمان میگذرد به رشتهی تحریر درآورده است. او به ما یاد میدهد چگونه ذهنمان را بازپروری کنیم تا واکنشهای شدیدی به امور غیرضروری زندگی از خود بروز ندهیم. اگر شما درگیر ترومایی مزمن هستید یا اصلا میخواهید واکنشهایی آرام و منطقی به مسائلی داشته باشید که مدام با آنها روبهرو هستید، این کتاب کمکتان میکند تکههای پازل را کنار هم بچینید و دوباره کنترل ذهن و زندگیتان را به دست بگیرید.
وقتی نسل ما بچه بود، کانادا برایش بیشتر یک نوشابه پرتقالی خوشمزه بود که با وقوع انقلاب دیگر پیدا نمیشد. ما کانادا را به عنوان یک کشور مهم و مستقل میشناختیم. من اما وضعیتم فرق میکرد. پدرم یک پسردایی داشت که چند سال قبل از به دنیا آمدن من رفته بود به مونترال و آنجا پزشک شده بود. من هیچوقت او را ندیدم اما هراز چند وقتی یک نامه توی حیاط خانهمان میافتاد که رویش یک تمبر زیبا بود. در ذهن من کانادا سرزمین تمبرهای زیبا بود. آنها را از روی پاکت نامه میکندم و توی آلبوم تمبرم میگذاشتم و میشد مایه پز دادن به دوستان و همکلاسیها. من تنها کسی بودم که توی آلبوم تمبرم تمبرهای کانادایی داشتم.
انگار از همان آغاز زندگی انسان بر روی کرهی زمین دستورالعملهایی برای موفقیت وجود داشته، چون آموزههای مرتبط با (زندگی بهتر) قدمتی به اندازهی فلسفه دارند و همینهاست که بعدتر صاحبنظران آن را (ادبیات موفقیت) نام دادند. برندههای غیرمنتظره، چگونه موفق میشوند؟ بسیاری از افراد در اینستاگرام، از طریق کتاب، فیلمها و سخنرانیهای انگیزشی و پلتفرمهای دیگر، تلاش میکنند ما را به موفقیت برسانند. آنها برای این کار، شیوهها و فرمولهای بسیاری خلق و ابداع کردهاند. خیلی از صحبتهای آنان درست است. بااینحال، آیا کسانی هستند که به صورتهای غیرمنتظره به موفقیت رسیده باشند؟ آیا کسانی هم هستند که هیچکس روی موفقیتشان حساب باز نکرده، اما موفق شدهاند؟ آیا کسانی هم هستند که حتی قبل از رسیدن به موفقیت، کامیابی و خوشبختی را تجربه کرده باشند؟ هر جا سخن از اسب سیاه میشود منظور قهرمان و برندهای است که هیچ یک از شرایط برد را نداشته، طبق معیارهای استاندارد پیش نرفته، ولی در روندی شگفت راه خودش را تا جایگاه اول بریده و رفته و همه را مبهوت گذاشته است. باور ما این است که فردیت و تفاوت های قردی بسیار حائز اهمیت است و فرمول استاندارد و واحدی برای رسیدن به کامیابی و موفقیت وجود ندارد.
چطور میتوانیم هم علاقههایمان را حفظ کنیم و هم سالم و سازنده زندگی کنیم؟
شاید شما بدانید چه رابطهای با علاقههایتان دارید. شاید دوست دارید راه خودتان را در زندگی دنبال کنید، ولی گرفتار تردیدها و ترسها هستید. شاید هم در این فکرید که داروندارتان را خرج یک ایده کنید؛ مثلا شرکتی راه بیاندازید یا ورزشی را به صورت حرفهای دنبال کنید. شاید همین حالا هم یکی از علاقههایتان را دنبال میکنید، ولی بعد از مدتی حس میکنید خسته شده، یا از دوستان یا خانواده غافل شدهاید. شاید فهمیدهاید که خوشیهای زندگی در جای دیگری است. شاید پیشتر در آغاز راهتان علاقهای داشتهاید که حالا کمرنگ شده است.
این کتاب به شما کمک میکند راهتان را زودتر دنبال کنید. یاد میگیرید چگونه ارتباطتان با علاقههایتان را مدیریت کنید و آن علاقهای را پرورش بدهید که به جای اینکه مایه فرسایش شما شود، روشنتان کند.
کتاب "بعد از نوشتن بسوزان" (چقدر میتوانی با خودت صادق باشی وقتی کسی تماشایت نمیکند؟) موضوع تازهای را مطرح میکند که شاید کمتر کتابی به آن پرداخته باشد. امروزه با بالا رفتن تعداد کاربران در فضاهای اجتماعی، موضوعات و دغدغههای تازهای نیز به وجود آمده است. مثلا همین تماشا شدن به واسطه دیگری خود یکی از چالشهای امروزی است که به طور شفاف نمیتوان یک پاسخ واحد یا عکسالعملی یکپارچه نسبت به آن از خود نشان داد. بحثها متفاوت است و هرکسی از چشمانداز شخصی خود به این چالش نگاه میکند. اما آنچه در حقیقت در حال رخ دادن است همواره از نظرها دور باقی میماند. این کتاب به شما کمک میکند تا فهم واضحی از این چالشها بدست آورید.
در این کتاب، به قدرت نهفته در احساس «ما» بودن میپردازیم و توضیح میدهیم که سازوکارهای هویتی برای درک زندگی بشری چه نقش مبهمی دارند. ارسطو در سخن مشهوری میگوید: «شناخت خویشتن، سرآغاز حکمت است.» اما ما معتقدیم که شناخت حقیقی خود ب معنای تلاش برای رسیدن به جوهری تغییرناپذیر و ثابت نیست، بلکه شناخت خویشتن به معنای درک چگونگی شکلگیری و بازشکلگیری هویت از طریق تعامل با جهان اجتماعی پیرامون ماست که جزئی تفکیکناپذیر از آن هستیم، و نیز درک چگونگی تاثیر ما در شکلگیری هویت افراد دیگر.
«مرزبندیهای هویتی وقتی خطرناک میشوند که رهبران غیرخودیها را تهدید تلقی و پیروانشان را مجاب میکنند که گروهمحبوبشان در معرض خطری جدی قرار گرفته و حتی موجودیتش به خطر افتاده است... مراحل آخر این روند بهسرعت اتفاق میافتد. رهبران گروه خود را بهعنوان تنها خیر مطلق معرفی میکنند... ازاین منظر معیوب، قتل هم بهعنوان یک خیر اخلاقی و حتی لازم به پیروان مغرفیمیشود... به اینترتیب است که رهبران در طول تاریخ توانستهاند قساوت و خشونت را توجیه کنند.»
چه بخواهید تصمیم بگیرید کدام گوشی هوشمند را بخرید یا حرف کدام سیاستمدار را باور کنید، همیشه فکر میکنید موجودی عاقلید که برپایهی منطقی خالص و ستایش برانگیز تصمیم میگیرید. اما حقیقت این است: شما چندان هم باهوش نیستید. شما هم درست بهاندازهی بقیهی ما فریب خوردهاید، اما اشکالی ندارد، چون فریبخوردگی جزئی از انسانبودن است. کتاب حاضر که از دل وبلاگ مشهور دیوید مکرینی زاده شده است، این حقیقت را برملا میکند که هر تصمیم، هر فکر و هر احساس با خود داستانی بههمراه دارد که برای توجیه خودمان سرهم میکنیم. اما این داستانها اغلب حقیقت ندارند. هرکدام از فصول کوتاه کتاب همچون یک کلاس روانشناسی جذاب و پرکشش است که اشتیاق یادگیری را برمیانگیزد، کلاسی که در آن موضوعاتی بحث می شود که سبب ایجاد توهم نبوغ شدهاند. این کتاب علم روانشناسی روز را با شوخطبعی و زیرکی ادغام کرده ست و رفتارهای غیرعقلانی و کاملاُ انسانیمان را گرامی میدارد.
ممکن است فکر کنید عشقورزی به خود یعنی اینکه جلوی آینه بایستید و به خودتان بگویید دوستت دارم. اما باور داشتن به آن از صمیم قلب کار سادهای نیست. عشق به خود آنجا آغاز میشود که خود واقعیتان را ستایش کنید.
این کتاب راهنمای گام به گام در مسیر پذیرش کامل دوست داشتن خود است. وقتی خود را آن گونه که هستید دوست بدارید، به شادکامی دست پیدا میکنید و در نتیجه آن روابط شما و دیدگاهتان به مسائل جهان اطرافتان تغییر خواهد کرد. فعالیت و تمرینهای این کتاب به شما میآموزد تا درک، پذیرش و عشق بیشتری به خود واقعیتان داشته باشید، کمک میکند تا خودتان را تمام و کمال با تمام ضعفها و قوتها ببینید و ارزشهایتان را به رسمیت بشناسید.
«در جهانی مادیگرا که بخش بزرگی از کارهایمان را بر اساس واکنش به دیگران یا تمرکز بر آنها انجام میدهیم سوال کردن از خودمان شاید غیرعادی به نظر برسد. خیلی از ما در تمام شغلها یاد گرفتهایم مهارت مذاکره و رهبری به توانایی صحبت کردن برمیگردد یا حتی چیزی فراتر از توانایی صحبت کردن ... اینکه مذاکره موفق یعنی جواب همه سوالها را بدانی.»
در این کتاب به جای راهکار همیشگی یعنی جستجو برای یافتن پاسخ تمامی سوالات رویکردی متفاوت در پیش میگیریم: پرسیدن. «ظاهرا آلبرت اینشتین گفته است اگر یک ساعت برای حل مشکلی وقت داشته باشد پنجاه و پنج دقیقه آن را به فکر کردن درباره آن مشکل و پنج دقیقهاش را به راهحلها اختصاص میدهد.» اما در این مدت باید به چه چیزی فکر کرد؟ سوال اساسی برای یافتن مشکل و راهحل آن چیست؟