جستجو نتیجهای نداشت
نتیجه جستجو
از
تا
در چشم به همزدنی دم کلبه بودند. دنیا روی سرشان خراب شد. سقف کلبه ریخته بود و آتش از پستو شعله میکشید. فقط دیوارهای کلبه مانده بود و دری که با قفل بزرگی چفت شده بود...
اگر میدانستی این نبود وصفناپذیر. تا چه حد دردناک است. و این حضور نامرئی. که خود را همچون تیری به سمت آن پرتاب میکنم. در جستجوی تو. دنیای تو را با تصویری از رویایم باز میسازم.