جستجو نتیجهای نداشت
نتیجه جستجو
از
تا
فسقلی رفته حموم. تمیز شده چه عالی. خودش رو خشک میکنه. با حوله خالخالی. حوله نرم و زیبا. مال کیه؟ فسقلی. ...
صبح که میشه فسقلی. بیدار میشه با خنده. دستاشو وا میکنه. شبیه یه پرنده. دست و روشو میشوره. تا مثل گل تمیز شه. ...
بعدش رسید به دلفین. دلفین خوب و زیبا. که میپرید رو موجها. بروی آب دریا. دلفین زبر و زرنگ. بود هواسش به هر جا. با هوشترین بود آخه. دلفین تو کل دریا. ...
اون کیه با رفیقاش کار میکنه فراوون؟ دونه با خود میبره لونه، واسه زمستون فسقلیه حسابی اما پر از تلاشه میگرده تا زباله روی زمین نباشه
خواهر شبیه مادر همیشه مهربونه حرف منو میشنوه درد منو میدونه وقتی مامان نباشه مواظبه تو خونه خودش یه پا مامانه میره تو آشپزخونه
مامان برام آورده برادری کوچولو چشاش چقد قشنگه لپاش شبیه هلو برادرم همیشه تو بغله مامانه با گریههاش حسابی اون میگیره بهونه
تلویزیون دوباره بازی فوتبال داره رو نقطهی پنالتی داور توپ میکاره دلم میخواد یه روزی بشم یه دروازهبان برم به تیم ملی بشم عقاب ایران مامان میگه دوباره شیرجه نزن تو خونه حرفشو گوش میکنم بیعذر و بیبهونه
بچهها این فسقلی. تو فکر یک سفر بود. یک سفر حسابی. که امن و بیخطر بود. اول میون ایستگاه. منتظر قطار شد. بلیط گرفت با شادی. تو کوپهای سوار شد.
یه روز توی مزرعه. فسقلی مهربون. اول رسید به کلم. گفت شما خیلی نازی. اگه یه توپ گردی. بیا بریم به بازی...
فسقلی گفت با خودش. چی کاره شم بهتره. چه شغلی رو دوست دارم. باید که یادم نره. شاید که دکتر بشم. کلی مریض رو دیدم. توی مطب نشستم. حرفاشونو شنیدم...
فسقلی توی کوچه. آسمونو نگاه کرد. کلاغی دید اون بالا. زودی اونو صدا کرد. کلاغه گفت قار و قار. کارت چیه با بنده. فسقلی گفت دوست دارم. منم بشم پرنده...
یکی بود یکی نبود زیر گنبد کبود این آقای خلبان از روزی که بچه بود زل میزد به آسمون به بال پرندهها آرزوش بود بپره همیشه شاد و رها آخرش درساشو خوند خلبانی شد زرنگ حالا پرواز میکنه روی ابرای قشنگ...