سالهاست روانشناسان از بيحاصلي و پوچي ماديگرايي گفته و نوشتهاند اما هنوز ماديگرايي، جهان را فراگرفته و پيامدهاي آن به اشكال مختلف آرامش و صلح را تهديد ميكند.
پيامدهاي گسترده پذيرش هوش معنوي بهعنوان يك هوش، به نياز ما به ارتباط با طبيعت، يكديگر و كائنات دلالت دارد. هوش معنوي بدين معني است كه اگر بخواهيم تواناييهاي درونيمان را بالفعل كنيم، لازم است تفكر و ادراكمان را از حواس پنجگانه متعارف به يك فرايند چند حسي تغيير دهيم. زمان آن رسيده كه براي استفاده از خلاقيت، داوري شهودي، حس زيباييشناسي و حساسيت معنويمان، از آگاهي متعارف بهسوي فراآگاهي حركت كنيم.
تورنس و سيسك با هدف كاوش معنويت و هوش معنوي، به زندگي كساني نظير مهاتما گاندي، آلبرت آينشتاين، فرانكلين روزلت، مارتين لوتركينگ، نيكلا تسلا، هلن كلر، هيلدگارد بينگني، اميلي ديكينسون، مادر ترزا و نلسون ماندلا نگاهي انداختهاند. اين بزرگان را ميتوان رهبران معنوي توصيف كرد كه هر كدام در زمان خود توانستهاند تحولي عظيم در جامعه ايجاد كنند.
كتاب حاضر مرجعي جامع درباره معنويت و هوش معنوي است. چنانكه در بحثهاي مختلف ذكر شده است، گذشته ما سرشار از ديدگاههاي معنوي بوده است، اما لازم است در اين حوزه، روي شرايط فعلي جوامع بشري، مطالعات گستردهاي انجام گيرد تا مسير جامعه مورد بررسي قرار گيرد.