فیلتر‌ها

تولیدکننده




































بازه‌ی قیمت (تومان)

از

تا

رمان ایرانی

مرتب‌سازی
تعداد تصاویر
دیدار با 2 دریا (40 روایت داستانی درباره شمس و مولانا)
نرفتن
  • 40,000 تومان
  • با تخفیف: 40,000 تومان
شب مرشد کامل
  • 179,000 تومان
  • با تخفیف: 179,000 تومان
جایی که ما تئاتر بازی می‌کنیم
  • 132,000 تومان
  • با تخفیف: 132,000 تومان
افسانه قاجار (گالینگور)
  • 280,000 تومان
  • با تخفیف: 280,000 تومان
خون پرنده
  • 75,000 تومان
  • با تخفیف: 75,000 تومان
شالی آویخته بر شاخه یخ‌زده بید
  • 245,000 تومان
  • با تخفیف: 245,000 تومان
نئوهاوکینگ‌ها یا سازش با سوراخ‌های جوراب مورچه
شرلوک هولمز و قیصر
  • 52,000 تومان
  • با تخفیف: 52,000 تومان
بی‌رد خون (مجموعه داستان)
  • 80,000 تومان
  • با تخفیف: 80,000 تومان
تاسیان
  • 250,000 تومان
  • با تخفیف: 250,000 تومان
پاییز بود
  • 250,000 تومان
  • با تخفیف: 250,000 تومان

دیدار با 2 دریا (40 روایت داستانی درباره شمس و مولانا)

  • 175,000 تومان

من شمسم. نیامدم مولانا را آرام کنم. آمدم ناآرا‌اش کنم. آشوبی زیبا به پا کنم. بی‌خودی و عاشقی نو نثار آورده‌ام. خلعت زیروزبر، دهل عتاب، دف مستی، بوسه‌ی آتش عشق بر جبین سرد سواد او. جرقه‌ای بر هیمه‌های هیاهوی او، بر همه‌ی او. سوختنی سازنده هدیه آوردم. آمدم او را زنده‌تر کنم، بارانی بر بیابان جان، وزش ابدی بهاری در زمستان. تمنای گوارای گلویی برای آواز. آمدم تا مولانا را سفر دهم از شیخی به شادی، از خوف و زهد، به امن و ذوق. آمدم این غزالی‌خوان عاشق کنم. من با مولانا به زبان آتش سخن می‌گویم. به زبان رقص، به زبان دف، به زبان نی، به زبان باد، به زبان هرچه بادا باد!

نرفتن

  • 40,000 تومان

دستم به نردۀ کنار پله‌ها بود و آروم تو پله‌ها می‌چرخیدم تا به خونۀ عبد برسم...

شب مرشد کامل

  • 179,000 تومان

نمی‌دانست چرا خواب این یکی را می‌دید. خواب میراحمد کاشی از بزرگان نقطویان. نه به شکل خودش؛ آهویی می‌دید که به او خیره بود، گاهی کبوتری و چند کرت به شکل جوانی خوش‌چهره، اما نمی‌دانست چرا همیشه وقتی بیدار می‌شد میراحمد کاشی به یادش می‌آمد. «علت، حرف‌های او بود حتما.» قراولی با لگد در خانه میراحمد را باز کردند و او پا به حیاط گذاشت. میراحمد به ایران آمد و گفت: «خوش آمدید، قبله عالم.» از دو پله ایوان بالا رفت. میراحمد جلو آمد، خم شد دست او را ببوسد، کنارش زد و پا به اتاق مهمان گذاشت. نگاهش به دایره چهاربخش و نقطه میانش بر دیوار افتاد. میراحمد به اتاق آمد. رو گرداند به میراحمد که روبه رویش دست به سینه ایستاده بود. گفت:«میراحمد می‌خواهم بکشمت.» میراحمد گفت: «ما را از کشتن بیمی و از مردن باکی نیست، چه به ما یقین حاصل است که بعد از مرگ در اندک زمانی به صورت بهتر از این درمی‌آییم و در هر آمد و رفتی کمال دیگری حاصل می‌کنیم. من چند نوبت به این دنیا آمده و رفته‌ام.» «بازگشتی در کار نیست، می‌فرستمت به جهنم.»

جایی که ما تئاتر بازی می‌کنیم

  • 132,000 تومان

...آدم برسد به این سن‌وسال و هر روزش همین باشد؟ هر روز از خودت بپرسی حالا چه‌کار کنم؟ حالا کجا بروم؟ بقیه هم هر روز همین را از خودشان می‌پرسند؟ نیما هم هر روز از خودش می‌پرسد حالا بروم کجا؟ روزبه هم از خودش می‌پرسد باید کجا بروم؟ یا بیدار می‌شود و می‌رود خیاطی؟ سپیده چی؟ بابام چی؟ زنم چی؟ مسعود چی؟ از خودش می‌پرسید کجا بروم؟ چه کار بکنم؟ ادیسون هر روز از خودش می‌پرسید حالا چه خاکی به سرم بریزم سر صبحی؟ یا فقط بیدار می‌شد و اختراع می‌کرد؟

افسانه قاجار (گالینگور)

  • 280,000 تومان

داستان در دوره تاریخی قاجار و حکومت محمدشاه و ناصرالدین شاه رخ می‌دهد. قهرمان اصلی داستان، دختری به نام افسانه است که از مهدعلیا، زن محمدشاه به دنیا می‌آید؛ اما با دسیسه دایی‌اش با پسری سیدزاده از عوام‌الناس جابه‌جا می‌شود تا پسر، ولیعهد شاه شود و دختر، دربه‌در احقاق حقوق خود و مهم‌تر از آن، واقعیت اصل و نسب خویش باشد. افسانه در جمال، اکمل و در کمال، افضل است و در سراسر ماجرای پرفراز و نشیب خود، خدمتگزاران مخلصی او را همراهی می‌کنند. عشقی جان‌سوز نیز در وجود او شعله می‌کشد. رمان، از سنخ رمان تاریخی است و اندکی چاشنی اجتماعی نیز دارد و سعی می‌کند نمایی کلی از زندگی مردمان در آن عصر به دست دهد. در کنار همین امر، بی آن که، انتقادی صریح و علنی از مناسبات پی بریزد؛ مخاطب را متوجه مظالم رایج برآمده از سنن نادرست اجتماعی، ستم‌های مشهود برخاسته از سلطنت مطلقه و ناامنی و بی‌ثباتی در زندگی اجتماعی آن دوران نیز می‌کند.

خون پرنده

  • 75,000 تومان

این داستان ماجرای دختر جوانی را تعریف می‌کند که عزیزانش را از دست داده است و می‌کوشد غمش را تاب بیاورد. دختر حالا می‌خواهد از شهری در شمال ایران به تهران کوچ کند چون دریافته کسانی مانند او هستند که نیاز به کمک دارند. اما در این میان یک راز بزرگ وجود دارد که استعاره اصلی اثر بر آن بنا شده است.

شالی آویخته بر شاخه یخ‌زده بید

  • 245,000 تومان

طهماسب‌میرزا همان شب توانست یکی از بیشه‌هایش را بفروشد. بعدها خانه‌یی در تهران خرید اما خانه اربابی توی ده را نگه داشت. البته خریداری نداشت، هم بزرگ بود، هم دور از شهر و بین مزرعه‌هایی که یکی‌یکی آن‌ها را فروخته بود. بعضی از رعیت‌‌های خودش که به شهر کوچ کرده بودند برای صاحبان جدید زمین‌ها، صیفی‌کاری می‌کردند. کمتر به آن خانه می‌رفتند. خانه‌ای درندشت با اتاق‌هایی بزرگ که بیشترشان خالی بود....

نئوهاوکینگ‌ها یا سازش با سوراخ‌های جوراب مورچه

  • 98,000 تومان

درست از همان زمانی که پیام صوتی اشتباه را در واتس‌اپ شنیدم، خیلی خوب فهمیدم قلب آدم‌ها متصل به جایی نیست. به‌راحتی می‌تواند از جایش کنده شود و بیفتد وسط حفره شکم. دکتر ف گفته بود تا زمان کشیدن بخیه‌ها یعنی ده روز بعد هیچ کس به من حرفی نزند. شب اولی که از بیمارستان مرخص شدم، هنوز با در و دیوار خانه بیگانه بودم. در غیابم کل دکوراسیون خانه عوض شده بود. مهدی آن‌قدر در آن روزها آشفته و بدحال بود و آن‌قدر زیاد گریه می‌کرد که گاهی با ریش خیس می‌آمد بیمارستان...

شرلوک هولمز و قیصر

  • 52,000 تومان

«نه خان‌دایی، اگه قراره آدم وقتی پیر می‌شه دلش هم کوچیک بشه، خدایا هیچ‌وقت من رو پیر نکن؛ چون اصلا حوصله‌ش رو ندارم.» این جملات شده ورد زبان دکتر واتسون! از سرگردانی کارآگاه معروف در راهروی شهرداری و گم شدن یک عروس در شب عروسی تا دکتر واتسونی که معتقد است:« سه‌دفعه که آفتاب بیفته لب اون دیوار و سه‌دفعه که اذون مغرب رو بگن، همه یادشون می‌ره که ما کی بودیم و واسه چی مردیم!»

بی‌رد خون (مجموعه داستان)

  • 80,000 تومان

نشستم روی دیوار و چرخیدم و آویزان شدم به دیوار و بقیه فاصله را پریدم توی حیاط خلوت. افتادم روی زمین. سریع بلند شدم و با دست اشاره کردم که بیاید. دست‌هاش را روی نرده‌ها سر داد و خودش را آویزان کرد و لبه تراس را گرفت. فاصله داشت با دیوار پایین. لحظه‌ای یکی از پاهاش روی دیوار آمد، ولی نتوانست تعادلش را حفظ کند...

تاسیان

  • 250,000 تومان

این روزها ریه‌هایم توان دم و بازدم را از دست داده بودند! شاید داشتند خودشان را برای مرگ آماده می‌کردند! روحم دیگر خسته شده بود. مگر بدون باوند زندگی معنایی داشت؟ نداشت و من پنج ماه را بی‌معنی زندگی کرده بودم! دیگر چیزی امیدوار و خوشحالم نمی‌کرد. اتاق سبزرنگ بالا با دکور طوسی‌اش، پرداخت به موقع اجاره دفتر او، کارهای روی روال و مرتب بودن اوضاع، امیدوار بودن اطرافیانم، همه‌چیز معنایش را از دست داده بود. من خود تاسیان بودم از نبودن او.

پاییز بود

  • 250,000 تومان

نمی دانست چقدر راه رفته فقط میدانست گذشته برگشته! آن هم با تمام قدرت... این را از قدم گذاشتن در خیابانی فهمید که سالها پای پیاده قدم گذاشتن در آن ممنوع بود. از آن خط قرمزهایی که نه دلش میخواست، نه جانش را داشت از آن عبور کند؛ اما حالا درست در همان نقطه ممنوعه ایستاده بود.

1  2  3  4  5  6  7  8  9  10  صفحه‌ی 1