0
جمع:
سبد خرید
0
مقایسه
0
لیست علاقهمندیها
جستجو نتیجهای نداشت
نتیجه جستجو
پدیدآورنده
انتشارات
خانه
دربارهی ما
فروشگاه اینترنتی جیحون
کتابفروشی جیحون
نویسنده و مترجم
تماس با ما
پشتیبانی و خرید
راهنمای سریع ثبت سفارش
زمان ارسال کالا
سوالات متداول
قوانین و مقررات وبسایت
کاربری
صفحه اصلی
ورود / ثبت نام
روانشناسی
فرزندپروری
روانکاوی
علوم تربیتی
روانشناسی و رواندرمانی کودک
روانپزشکی
روانشناسی رواندرمانی و مشاوره
فراروانشناسی
خانواده
علوم اعصاب
روانشناسی شناختی
خودیاری
ذهن و حافظه
خودشناسی و خودسازی
موفقیت و توسعه فردی
مهارتهای ارتباطی
واژهنامه
ادبیات
ادبیات فارسی
ادبیات آسیایی
ادبیات اروپایی
ادبیات آمریکای شمالی
ادبیات آمریکای لاتین
ادبیات خاورمیانه
ادبیات سایر ملل
ادبیات نقد و ادبی
بیوگرافی و خاطرات
کودک و نوجوان
نمایشنامه و فیلمنامه
کسب و کار
بازاریابی و فروش
کارآفرینی
مدیریت و رهبری
محصولات فرهنگی و هنری
دفتر یادداشت
دفتر برنامهریزی
تندیس
سایر
هنر
تغذیه و سلامت
زبان اصلی
علوم انسانی
علوم تجربی
کتب نفیس
فلسفه
تاریخ
مجله جیحون
0
0
0
جستجو نتیجهای نداشت
خانه
دربارهی ما
فروشگاه اینترنتی جیحون
کتابفروشی جیحون
نویسنده و مترجم
تماس با ما
پشتیبانی و خرید
راهنمای سریع ثبت سفارش
زمان ارسال کالا
سوالات متداول
قوانین و مقررات وبسایت
کاربری
صفحه اصلی
ورود / ثبت نام
روانشناسی
فرزندپروری
روانکاوی
علوم تربیتی
روانشناسی و رواندرمانی کودک
روانپزشکی
روانشناسی رواندرمانی و مشاوره
فراروانشناسی
خانواده
علوم اعصاب
روانشناسی شناختی
خودیاری
ذهن و حافظه
خودشناسی و خودسازی
موفقیت و توسعه فردی
مهارتهای ارتباطی
واژهنامه
ادبیات
ادبیات فارسی
ادبیات آسیایی
ادبیات اروپایی
ادبیات آمریکای شمالی
ادبیات آمریکای لاتین
ادبیات خاورمیانه
ادبیات سایر ملل
ادبیات نقد و ادبی
بیوگرافی و خاطرات
کودک و نوجوان
نمایشنامه و فیلمنامه
کسب و کار
بازاریابی و فروش
کارآفرینی
مدیریت و رهبری
محصولات فرهنگی و هنری
دفتر یادداشت
دفتر برنامهریزی
تندیس
سایر
هنر
تغذیه و سلامت
زبان اصلی
علوم انسانی
علوم تجربی
کتب نفیس
فلسفه
تاریخ
مجله جیحون
حال من خوب است، حال شما چه طور است؟
مجله
خانه
حال من خوب است، حال شما چه طور است؟
تا به حال به کسانی برخوردهاید که وقتی حالشان را میپرسید با ابروهای بالاکشیده، به اکراه و با آهی در صدا جواب میدهند: «اِی، زندهایم ...»، در حالی که ظاهراً روزگارشان هم خوب است؟ شاید میترسند چشمزخم بخورند. شاید میترسند اگر بگویند که حالشان خوب است، بدهکار شوند و نعمتها را از دست بدهند. شما چه فکر میکنید؟
تا به حال به کسانی برخوردهاید که از همه چیز شکایت دارند، منتظر بلا هستند و بلا هم همواره براییشان میرسد؟ خانمی را میشناختم که هر وقت از او احوالپرسی میکردم میگفت: «منتظر گرفتاری بعدی هستم که از راه برسد»، و گرفتاری بعدی معمولاً از راه میرسید. او هم، هرچند خودآزارانه به نظر میرسد اما با لبخندی تلخ و نیمنگاهی پیروزمندانه میگفت: «نگفتم؟ ...» در آغاز پیری، زندگیباخته و عمری را تباهکرده، باورش شده بود که زندگی یعنی همین. نگویید که دست ما نیست. درست است، خیلی چیزها دست ما نیست، اما خیلی چیزها هم دست ما هست. این بحث بماند برای وقتی دیگر.
گروه اخیر هم، شاید دارند بهغلط خود را از همان آسیبها محافظت میکنند.
شاید علت هر دو واکنش منفی، پرورش فکر غلط باشد، بیاعتمادی نسبت به فطرت خیر خلقت و ترس از اتفاق بد.
وقتی بچه بودیم میگفتند زیاد نخندید، بعدش گریه میآید. ما هم از ترس لبهای خندانمان را جمع میکردیم و با یک اخم ساختگی تغییر چهره میدادیم ... و تا مدتها بعد حال خندیدن نداشتیم. فرهنگ اقوام مختلف پر است از این تفکرات غلط و خرافات آزاردهنده و تنشزا.
دانشمندان ثابت کردهاند که همه چیز در این دنیا از جنس موج است. ما موج هستیم و افکار و احساسات ما هم از جنس امواج هستند و هر موجی، امواج همجنس خودش را فرامیخواند. یادتان هست که قدیمیها میگفتند، بدِ کسی را نخواه چون به خودت برمیگردد؟ بدخواهی موجی منفی است که موجی منفی از جنس خودش را به طرف ما، یعنی صادرکننده اولیه این موج منفی، دعوت میکند. و از آنجا که همه مخلوقات این آدم همچون دانههای یک تسبیح با یکدیگر در ارتباط مستقیم قرار دارند، با ارسال هر موج منفی خلقی را مستوجب تحمل تاوان آن میکنیم، باور ندارید؟ نظریهی بازتاب پر پروانه در فیزیک کوانتوم معتقد است به هم خوردن بالهای یک پروانه در این سر دنیا، میتواند موجب ایجاد توفانی در آن سر دنیا شود. این حرفها یک وقتی افسانه بود، حالا علم است. تحقیق کنید و خودتان ببینید.
در این دنیا هر چیزی برای ما هم بدی دارد و هم خوبی دارد. نیمه پر و خالی لیوان که یادتان هست؟
تفاوت هست بین واقعبینی، خوشبینیِ سادهلوحانه و نیکبینی. واقعبینی آن است که خوب و بد هر چیز، هر دو را بهطور یکسان ببینیم. خوشبینی سادهلوحانه آن است که بدِ چیزها را نبینیم و فقط خوبش را، آن هم گاه بهطور اغراقآمیز ببینیم و در نتیجه خود را بفریبیم. نیکبینی آن است که هم بد را ببینیم و هم خوب را، اما به خوب بیشتر توجه کنیم.
دزد به خانه دوستی رفت و دار و ندارش را با خود برد. دوستان برای تسلی به دیدنش رفتند و دیدند خوش است و خدا را شکر میکند. گفتند مالباختگی که شکر ندارد، شکر چه چیز را میکنی؟ گفت خدا را شکر میکنم که در این بین من کسی هستم که مالش را بردهاند، نه کسی که مال دیگری را برده است ... این برایتان معنا دارد؟
در هر حادثهای، شخصی یا پدیدهای، نکات مثبت هم هست که اگر خود را به دیدن آنها تربیت کنیم، زندگی برایمان معنای دیگری خواهد یافت. میگویند حضرت عیسی (ع) به همراه یاران از بیابانی میگذشتند، لاشه متعفن سگی را دیدند. یاران ابرو در هم کشیدند و خواستند که بهسرعت از آن جا بگذرند، اما حضرت عیسی در آن لاشه نظر کرد و فرمود: «چه دندانهای سفید و زیبایی دارد». شاید این تمثیل به نظرتان اغراقآمیز بیاید، اما واقعیت همین است. لاشه متعفن یک سگ به هر حال دیده میشود، اما در آن هم میتوان به دندانهای سفید و زیبا توجه کرد.
یک قرار ملاقات مهم داشتم که داشت دیر میشد و ضمناً یک کار بانکی هم داشتم که باید انجام میدادم. وارد شعبه بانک شدم. ازدحام و طول صفهای جلوی هر باجه بند دلم را پاره کرد. میدانستم که حداقل بیست دقیقه معطل خواهم شد و به قرارم دیر خواهم رسید. ضمناً میدانستم که چارهای هم نیست، باید صبر کنم. من در این جا دو انتخاب داشتم:
میتوانستم روی شلوغی بانک، عجله بیجای بعضی از مشتریان و کند کار کردن مسئول باجه (البته از نظر من، چون به هر حال او هم گرفتار انجام چندین کار همزمان بود)، و دیر شدن قرار ملاقاتم تمرکز کنم و در نتیجه حرص بخورم، اعصاب خودم و بقیه را خرد کنم و به زمین و زمان و باعث و بانی هر چه بانک و قرار ملاقات است ناسزا بگویم و با این همه به ناچار صبر کنم تا نوبتم برسد، چون چنین واکنشهایی اگر مانع انجام کار نشود، یقیناً کمکی به تسریع جریان کار نخواهد کرد.
از طرف دیگر میتوانستم با شکیبایی و با رویِ خوش وضعیت موجود را تحمل کنم و حواسم را معطوف به نکته مثبت یا مسئله جالبی کنم تا نوبتم برسد.
من راه دوم را انتخاب کردم: راه پراکندن امواج مثبت و دریافت امواج مثبت. سعی کردم به نگاهها و حرکات انگشتان افراد توجه کنم، که توصیف آن در بعضی از انواع داستاننویسی نقش بسیار مهمی دارد. به نگاههایی که میان مشتریان و مسئول باجه رد و بدل میشد، به حرکات آرام یا بیقرار انگشتانشان و به واکنشهای متفاوتشان توجه کردم. حاصل چه بود؟
برای داستانی که در دست نگارش دارم کلی مصالح گیرم آمد.
با اعصاب آرام و حتی مهمتر از آن، با حال خوش صبر کردم تا نوبتم شد.
آرامش من بر واکنش مسئول باجه اثر گذاشت و با لبخند و سرعت کارم را راه انداخت.
به نکات مثبت آدمها و حوادث توجه کنید و از معجزه زیبایی که هر بار رخ میدهد مشعوف شوید. پیشداوری کردن و انتظار حادثه بد را کشیدن، از بدترین نوع امواج منفیای است که از فرد ساطع میشود و حتماً همجنس خودش را فرامیخواند. خیرخواهی و محبت از درخشانترین اشکال امواج مثبت هستند که دل سنگ را بیمشکل میشکافند. امتحان کنید تا خودتان ببینید.
این بار که کسی از شما پرسید حالتان چه طور است، در هر شرایطی که هستید، صادقانه و از ته دل بگویید: «حال من خوب است، حال شما چه طور است؟» و ببینید که چه طور حالتان از آنچه ابتدا احساس میکردید، بهتر شده است.
این حرفها شعار بیمحتوا نیستند. این حرفها را بزرگان دین و اخلاق مبتنی بر دانش و تجربه شخصی فرمودهاند و امروزه علوم تجربی، از جمله پزشکی، فیزیک و روانشناسی، آنها را در آزمایشگاههای علمی به اثبات میرسانند. امواج مثبت را به صورت، محبت، خیرخواهی، خدمت، دعا کردن برای دیگری و نیکبینی از خود ساطع کنید و ببینید که چه طور امواج مثبت دیگران را به سوی خود فرامیخوانید. شاید حکمت آن جمله معروف: «تو نیکی میکن و در دجله انداز ...» در همین اصل باشد. امتحانش مجانی است!
زهره زاهدی
نظرات شما
نام:
*
خلاصه نظر:
*
متن نظر:
*
ثبت
نتیجه جستجو
پدیدآورنده
انتشارات