0
جمع:
سبد خرید
0
مقایسه
0
لیست علاقهمندیها
جستجو نتیجهای نداشت
نتیجه جستجو
پدیدآورنده
انتشارات
خانه
دربارهی ما
فروشگاه اینترنتی جیحون
کتابفروشی جیحون
نویسنده و مترجم
تماس با ما
پشتیبانی و خرید
راهنمای سریع ثبت سفارش
زمان ارسال کالا
سوالات متداول
قوانین و مقررات وبسایت
کاربری
صفحه اصلی
ورود / ثبت نام
روانشناسی
فرزندپروری
روانکاوی
علوم تربیتی
روانشناسی و رواندرمانی کودک
روانپزشکی
روانشناسی رواندرمانی و مشاوره
فراروانشناسی
خانواده
علوم اعصاب
روانشناسی شناختی
خودیاری
ذهن و حافظه
خودشناسی و خودسازی
موفقیت و توسعه فردی
مهارتهای ارتباطی
واژهنامه
ادبیات
ادبیات فارسی
ادبیات آسیایی
ادبیات اروپایی
ادبیات آمریکای شمالی
ادبیات آمریکای لاتین
ادبیات خاورمیانه
ادبیات سایر ملل
ادبیات نقد و ادبی
بیوگرافی و خاطرات
کودک و نوجوان
نمایشنامه و فیلمنامه
کسب و کار
بازاریابی و فروش
کارآفرینی
مدیریت و رهبری
محصولات فرهنگی و هنری
دفتر یادداشت
دفتر برنامهریزی
تندیس
سایر
هنر
تغذیه و سلامت
زبان اصلی
علوم انسانی
علوم تجربی
کتب نفیس
فلسفه
تاریخ
مجله جیحون
0
0
0
جستجو نتیجهای نداشت
خانه
دربارهی ما
فروشگاه اینترنتی جیحون
کتابفروشی جیحون
نویسنده و مترجم
تماس با ما
پشتیبانی و خرید
راهنمای سریع ثبت سفارش
زمان ارسال کالا
سوالات متداول
قوانین و مقررات وبسایت
کاربری
صفحه اصلی
ورود / ثبت نام
روانشناسی
فرزندپروری
روانکاوی
علوم تربیتی
روانشناسی و رواندرمانی کودک
روانپزشکی
روانشناسی رواندرمانی و مشاوره
فراروانشناسی
خانواده
علوم اعصاب
روانشناسی شناختی
خودیاری
ذهن و حافظه
خودشناسی و خودسازی
موفقیت و توسعه فردی
مهارتهای ارتباطی
واژهنامه
ادبیات
ادبیات فارسی
ادبیات آسیایی
ادبیات اروپایی
ادبیات آمریکای شمالی
ادبیات آمریکای لاتین
ادبیات خاورمیانه
ادبیات سایر ملل
ادبیات نقد و ادبی
بیوگرافی و خاطرات
کودک و نوجوان
نمایشنامه و فیلمنامه
کسب و کار
بازاریابی و فروش
کارآفرینی
مدیریت و رهبری
محصولات فرهنگی و هنری
دفتر یادداشت
دفتر برنامهریزی
تندیس
سایر
هنر
تغذیه و سلامت
زبان اصلی
علوم انسانی
علوم تجربی
کتب نفیس
فلسفه
تاریخ
مجله جیحون
به من توجه کن
مجله
خانه
به من توجه کن
عرفا گفتهاند و دانشمندان یافتهاند که توجه مثبت چنان نیرو و گرمایی ایجاد میکند که موجب رشد و شکوفاییهمهی موجودات میشود. حرف زدن با گیاهان و پخش موسیقی برای آنها باعث میشود سریعتر و بهتر رشد کنند. توجه و نوازش کردن حیوانات باعث ارتقای سلامت آنها میشود. بچهها در سنین خاصی، برای رشد کردن، بیشتر از آب و غذا به توجه نیاز دارند. روند پیری در سالمندانی که از توجه و حمایت اطرافیانشان برخوردارند، کندتر پیش میرود. در ازدواجهایی که زوجین با هم مهربان هستند و به هم توجه مثبت میکنند، معمولاً طلاق پیش نمیآید و هر دو طرف سالمتر و مقاومتر از زوجهای دیگر هستند.
ممکن است از خودتان بپرسید توجه کردن به یک شخص یعنی چه؟ یعنی نگاه کردن به او، یعنی مدام گوش کردن به حرفهای او، یعنی نوازش او؟ ...
شما را با خودم به خانهی همسایهای میبرم که سالها پیش سعادت همسایگی با او را داشتم. اسمش رزا و ارمنی بود. شوهرش مغازهی تعمیر اتومبیل داشت، صبح میرفت و شب دیروقت برمیگشت. خودش خانهدار بود و همیشه در خانه بود. خانهشان کوچک و اثاثیهشان کم و ساده بود، اما وقتی وارد میشدی احساس خوبی داشتی. خانه گرم و مطبوع و صاحبخانه با اشتیاق در انتظارت بود.
بچه نداشتند، اما با هم خوش بودند. رزا توجه کردن را خیلی خوب بلد بود. شاید به همین دلیل بود که نقص بچهدار نشدنش را همسرش با روی باز پذیرفته بود و کمبودی احساس نمیکرد. شاید به همین دلیل بود که همسایهها و دوستان دست از سرش برنمیداشتند و دائم به دیدنش میرفتند و شاید به همین دلیل است که بعد از گذشت نزدیک به سی سال، هنوز در یادم مانده است و فراموشش نکردهام ...
رزا، نه به آدم زل میزد و مدام نگاه میکرد و نه همیشه ساکت بود تا دیگران حرف بزنند و او بشنود. چندان هم اهل بغل کردن و نوازش نبود، اما دروناً میدانستی که دارد به تو توجه میکند. چطور؟ میگویم.
احساسات عمیق و اصیل و صادقانه از درون میآیند، نه از بیرون، همانطور که همهی ارزشهای انسانی از درون میآیند.
در هال منزلش، که در واقع اتاق پذیرایی از مهمان هم محسوب میشد، یک میز ناهارخوری بزرگ قرار داشت که مهمانها همگی دورش مینشستند و گرم صحبت میشدند. رزا میرفت و میآمد و برای مهمانهایش قهوه و تکههایی از کیکی که خودش پخته بود میآورد. او از مهمانهایش با قهوه ترک پذیرایی میکرد و بعد هم وقت و انرژی صرف میکرد و برایشان مفصلاً فال میگرفت. همه قهوهها را سر میکشیدند، فنجانها را برمیگرداندند و منتظر نوبتشان میماندند. نه اینکه فکر کنید رزا واقعاً فال گرفتن بلد بود، یا در فنجانهای آنها چیز خاصی میدید. ابداً. خودش با خنده میگفت: «فال که بلد نیستم یه مشت دروغ سر هم میکنم که خوششون بیاد». اما بهمرور فهمیدم که موضوع غیر از این بود. فال قهوه، ابزار کار او بود برای محبت و توجه کردن به دیگران.
رزا زنی عاقل و دوستی امین و راز دار بود. اشخاص در خلوت با او درددل میکردند و راز دل میگفتند و خودشان را سبک میکردند. او با دقت و توجه گوش میکرد و بعضا اظهارنظرهای سودمندی میکرد. به این ترتیب او از مشکلات اغلب اطرافیانش باخبر بود و حساسیتها و آسیبپذیریهای آنها را میشناخت. او با فال قهوههایش در واقع افراد را نوازش میکرد، به آنها امید میداد و ولو برای مدتی کوتاه خوشحالشان میکرد.
مثلا فنجان زنی را که میدانست با شوهرش مشکل دارد برمیداشت، در نقش فالگیری که از همه چیز باخبر است فرو میرفت، با دقت و تعجب به داخل فنجان نگاه میکرد، ادای فکر کردن درمیآورد و میگفت: «عجب! اینجا یک مرد بلندقد و مومشکی میبینم (مشخصات شوهر آن زن)، یک دستهگل رز دستشه، در مقابلت زانو زده. تو داری فکر میکنی. فکر کردن نداره. قبول کن دیگه!» زن بیاختیار لبخند میزد، در حالی که میدانست این دروغ بزرگتر از آن است که واقعیت داشته باشد، در حالی که میدانست رزا فال گرفتن بلد نیست و در حالی که میدانست شوهرش همچه مردی نیست. ولی با اینهمه لبخند میزد چون احساس میکرد روبروی کسی نشسته که به او توجه دارد، مشکلش برای او اهمیت دارد و او سعی دارد با آنچه در امکان دارد وی را خوشحال کند، ولو برای چند دقیقه ...
فنجان شخص دیگری را که مشکل مالی مزمن داشت و امیدی هم به حل عاجل مشکلش نبود برمیداشت و همچنان در نقش یک فالگیر ماهر میگفت: «سه مدت دیگه (سه روز یا سه هفته) پولی به دستت میرسه. زیاد نیست، اما بد هم نیست. به سلامتی خرج کنی». این نفر دوم هم میدانست که نه رزا فالگیری بلد است و نه قرار است پولی به دستش برسد، اما از جانب گیرندهی فال گرما و انرژیای احساس میکرد که خوشحالش میکرد. بماند که رزا در عمل هم گاهی پنهانی و در حد وسعش کمکهایی به همسایهها و دوستان میکرد. از انجام خریدهای کوچک برای آنها گرفته، تا کمکهای یدی مثل کمک در عزا و عروسیهایشان، تا سفارش به شوهرش برای تعمیر تخفیفدار اتومبیلهایشان.
رزا را همه دوست داشتند. دوست و امین و محرمشان بود. خانهی کوچک او، خانهی امیدشان بود و ساعاتی که در معاشرت با او میگذراندند، ساعات تفریح و فراغت و لذتشان بود. رزا با روش خودش و با ابزارهای سادهی خودش به آنها توجه میکرد و آنها احیا میشدند و انرژی میگرفتند.
هر کسی روشها و ابزارهای خودش را دارد، اما اینکه به چه شکل و تا کجا از آنها استفاده میکند، و اینکه اصلاً از آنها استفاده میکند یا نه، حد فاصل بین آنها و کسی مثل رزا را نشان میدهد.
توجه مثبت یعنی اینکه به هر شکل و وسیلهای که مقدورمان است، به دیگری نشان دهیم که او را میبینیم و صدایش را حتی در سکوت میشنویم و او و هر چه مربوط به اوست، برایمان اهمیت دارد. انسانها چنین احساسی را از درون و با قلبشان دریافت میکنند، دلبستهی آن میشوند و دیگر پدیدآورندهی آن احساس را رها نمیکنند، چرا که همهی ما به چنین توجهی نیاز داریم. چنین توجهی همواره جواب میگیرد، تا آنجا که شنیدهایم: «به خدا توجه کنید، تا او هم به شما توجه کند».
شما با توجه مثبت، موجی از انرژیهای سالم و شفابخش را از جانب خودتان به سوی موضوع مورد توجهتان ارسال میکنید. آن موجود این موج را هم مانند هر موج مثبت یا منفی دیگر دروناً دریافت میکند و به آن پاسخ میدهد. در جایی که یک گلدان کوچک گل، یا یک پرنده، سگ و گربه و حیوانات هوشمندتر که جای خود دارند، یا حتی یک ماهی، نسبت به توجه مثبت واکنش نشان میدهند، چطور یک انسان عادی واکنش نشان ندهد. دریافت توجه یکی از نیازهای اصلی انسانهاست که خصوصا اگر در سالهای اولیهی زندگی سیراب نشده باشد، تا پایان عمر شخص را در جستجوی کسی که به او توجه کند خواهد کشاند. علت همهی این بلاهایی که انسانهای دوران ما به اسم زیباسازی سر خودشان میآورند، همین دریافت توجه و نیاز به دیده شدن است. در حالی که همهی ما بهراحتی میتوانیم این نیاز یکدیگر را برآورده کنیم و با اینهمه، از هم دریغ میکنیم، اما چرا؟ این سؤال بسیار پیچیده، پاسخی پیچیدهتر و مفصلتر از خودش طلب میکند که انشاءالله در مجالی دیگر و با کمک و همفکری شما به آن خواهیم پرداخت.
شما به من کمک کنید و نظر بدهید: «با آنکه میدانیم همهی موجودات و از جمله خود ما اینهمه به توجه سازنده نیاز داریم و با آنکه ابزار ابراز چنین توجهی را هم کمابیش همه در اختیار داریم، چرا باز هم این لطف بزرگ را از یکدیگر دریغ میکنیم؟»
زهره زاهدی
نظرات شما
نام:
*
خلاصه نظر:
*
متن نظر:
*
ثبت
نتیجه جستجو
پدیدآورنده
انتشارات