چرا ما ميخواهيم خود را بهتر كنيم؟ از ديدگاه فردگرايانه پاسخ واضح است: چون كه ميتوانيم خوشحالتر، سالمتر و موفقتر باشيم. هيچ منفعتي خود به خود به وجود نميآيد. همانطور كه امواج ديگران را دريافت ميكنيم، به همه جهات موج ميفرستيم.
در شبكههاي اجتماعي -مجازي يا حقيقي- ارتعاش امواج تعاملات دوستان، خانواده، آشنايان و غريبهها وجود دارد. اگر واقعاً خودمان را بهتر كنيم، فرصتي براي بهتر شدن جامعه خواهيم داشت و به مرور زمان فرصتي براي خلق يك جهان بهتر پيدا ميكنيم. اما اين فرآيند به چيزي نياز دارد كه اغلب كمبود آن مشهود است: فروتني.
فروتني براي پذيرش اينكه ما به طور كامل نميتوانيم دليل رفتارمان و دليل تداوم آن را درك كنيم. نميگويم. اينطور نيست. همين كه اجازه دهيد اين ترديد در وجود شما شكل بگيرد -هرچند ممكن است ناراحتكننده باشد- ولي باعث ميشود ترديدهاي ديگري هم در درونتان رشد كند؛ ترديدهايي در مورد مفاهيمي مثل كنجكاوي، تعجب، ايدههاي جديد، زير سؤال بردن فرضيات بديهي، درك چيزهاي دشوار و درنهايت مفهوم تغيير. اين امكان فراهم ميشود كه دنيايي براي كودكانمان بهجا بگذاريم كه بهتر باشد حتي اگر آنها كتابهايي را كه برايشان مينويسيم نخوانند.