ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½-ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½-ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½
- 98,000 تومان
- با تخفیف: 98,000 تومان
- 24,500 تومان
- با تخفیف: 24,500 تومان
- 52,000 تومان
- با تخفیف: 52,000 تومان
- 31,000 تومان
- با تخفیف: 31,000 تومان
«وجودگرايي» يا اگزيستانسياليسم» عنواني بود كه سارتر براي فلسفه خودش برگزيد، اما اين عنواني بود كه هيچكس از كساني كه فلسفهشان شباهتي با مضامين «وجودي» دارد راضي به پذيرفتن آن نشد. مفهوم «وجود» و «وجودي» به معناي جديد را سورن كي يركگور، متفكر ديني دانماركي، در نيمه اول قرن نوزدهم متداول كرد و هايدگر شاهكار خود هستي و زمان را در دهه سوم آعاز قرن بيستم به تحليل پديدارشناختي و وجودي موجودي اختصاص داد كه او را با نامي هستي شناختي «دازاين» يا «هستي گشا» مي ناميد. هايدگر پيشگام در ارائه «هستي شناسي وجودي» به قصد رسيدن به «هستي» بود. با اين همه، آن كه تا سه دهه بعد از جنگ جهاني دوم ميداندار كل عرصه «فلسفه وجودي» با نام «وجودگرايي» بود كسي جز ژان پل سارتر نبود و همين بود كه برجاي «فلسفه وجودي» و ديگر عنوانهاي مشابه همچون «فلسفه وجود» و «فلسفه هستي» نشست.
جان مك كواري، خداشناس و فيلسوف ديني برجسته اسكاتلندي، در اين كتاب مي كوشد با بحثي موضوعي از مهمترين مضاميني كه «وجودگرايي» را شكل ميدهند، از كي يركگور تا نيچه و داستايفسكي و هايدگر و سارتر و كامو و مرلو پونتي، و حتي سقراط و آگوستين، و نيز اسطوره و دين و عرفان گنوسي، نشان دهد كه ريشههاي انديشه «وجودي» را تا كجا ميتوان در تاريخ بشر پيگرفت و مضاميني مانند «دلشوره» و «مرگ» و «خود» و «زندگي اصيل» چگونه در اين فلسفهها بحث شدهاند. اما، بحث او به همينجا پايان نمييابد، او پس از پيگرفتن تأثيرات وجودگرايي در اخلاق و هنر و روانشناسي و خداشناسي و تعليم و تربيت در قرن بيستم به ارزيابي انتقادي اين فلسفه و نتايج خوب و بد، و خواسته يا ناخواسته، آن نيز ميپردازد...
قرون وسطي بيش از يك هزار سال طول كشيد، يعني از گرويدن امپراتور روم كنستانتين به مسيحيت در سال 312 تا اوايل قرن شانزدهم.
در اين دوره انديشه فلسفي استمرار چشمگيري داشت، اما تغييرات بسياري نيز در فلسفههاي مختلف صورت گرفت كه شامل گسستها و احياها و كشفهاي دوباره بود. تاريخ انديشه فلسفي در عصر قرون وسطي از ميان اين دوره طولاني راهي هموار را در پيش ميگيرد و با سه تاثير بزرگ در فلسفه قرون وسطي آغاز ميكند: آگوستين و بوئتيوس و دنيس يا ديونوسيوس دروغين، و از قرن دوازدهم تا قرن پانزدهم از جمله تمركز ميكند بر افكار آلكوين و سپس آنسلم و آبلار و آكويناس و آكم و دانس اسكوتس و اكهارت.
رنسانس ديري است كه در مقام مرحلهاي درخشان در تكامل تمدن غرب شناخته شده است. اما به سهم متمايز فلسفه در فرهنگ عصر رنسانس كم توجه شده است. اين كتاب خواننده را با فلسفه نوشته شده و خوانده شده و تدريس شده و بحث شده در اثناي دورهاي آشنا ميكند كه به طور مرسوم به «احياي دانش» مفتخر است.
نويسندگان به بررسي رابطه فلسفه عصر رنسانس با انسانگرايي و دانشگاهها و تاثير منابع باز كشف شده قديم و بازگشت به فلسفه افلاطون و نوافلاطونيان و اعتلاي روزافزون ارسطو ميپردازند و سهم اصيل شخصيتهاي بزرگي همچون بروني، واللا، فيچينو، پيكو دللا ميراندولا، پومپوناتسي، ماكياوللي، مور، ويتوريا، مونتني، برونو و كامپانللا را مشخص ميكنند.
جوش و خروش فلسفه ابتكاري و نظري در نيمه دوم قرن هجدهم در اروپاي غربي داستان ماجرايي فكري و پرهيجان و نيز فصلي پراهميت در تاريخ فلسفه است. فيلسوفان عصر روشنگري و بسياري از كساني كه پيرو آنان بودند فقط محقق و استاد دانشگاه نبودند: آنان واقعا گمان ميكردند كه جهان را تغيير خواهند داد، و گاهي نيز اين كار را كردند.
مضمون اصلي اين داستان طلوع و افول خود است. خود مورد بحث در اينجا خود عادي نيست: خود استعلايي است كه طبيعت و آرزوهايش به طرز بيسابقهاي متكبر و جهاني و اغلب مبهم است. به تعبير ملايمتر، اين خود كلي همان فطرت انساني است و به تعبيري نه چندان ملايمتر، اين خود چيزي كمتر از خدا و خود مطلق و جان جهان نيست.