يكي از چالشهاي هميشگي كه متخصصان حوزه سلامت رواني، بهويژه درزمينة اندازهگيري و تشخيص اختلالات رواني و درنتيجه درمان آن مواجه هستند اين است كه آيا ارزيابي و درمان اختلالات رواني در فرهنگهاي مختلف در قالب رويكرد اتيك و شاهدمحور غربي كه نمونههاي آن را ميتوان در نسخههاي طبقهبندي اختلالهاي رواني مانند DSM و ICD يافت امكانپذير است؟ پژوهشها و فراتحليلهاي انجامشده در سراسر دنيا ناتواني اين مدلهاي طبقهبندي كه بر اساس ويژگيهاي فرهنگي كشورهاي غربي شكلگرفتهاند را در تشخيص و مداخلههاي درماني اختلالات رواني در فرهنگهاي غير غربي نشان ميدهند. ناكامي مدلهاي ارزيابي و درمان برآمده از فرهنگ غربي باعث گرديد كه يك پارادايم جديد با عنوان «پارادايم اميك» شكل بگيرد كه معتقد است علائمي كه در هر فرهنگ بهعنوان علائم اختلال رواني تشخيص داده ميشود ممكن است متفاوت از فرهنگهاي ديگر بوده و درنتيجه، لازم است ارزيابي و تشخيص علائم و مداخله و درمان آن علائم نيز متفاوت باشد. شناسايي سندروم هايي كه امروزه به عنوان «سندرومهاي وابسته به فرهنگ» معروف هستند و نمونههاي زيادي از آنها را در فرهنگهاي آسيايي، آمريكاي لاتين، آفريقا، بوميان آمريكا، و طبيعتاً در ميان مهاجران با تبارهاي مذكور در كشورهاي چندفرهنگي ميتوان يافت خود شاهدي بر تعاريف و علائم متفاوت اختلالات رواني در فرهنگهاي مختلف هستند. كتاب حاضر راهنماي خوبي براي روانپزشكان، روانشناسان، انسان شناسان، مددكاران اجتماعي و جامعهشناساني است كه هر كدام به نحوي با آسيب شناسي رواني سر و كار دارند. اين كتاب به متخصصان و محققان سلامت رواني كمك ميكند تا نقش فرهنگ در شكلگيري، ارزيابي، تشخيص، و درمان اختلالات رواني را دريابند.