معرفی محصول:
شب نشسته بودیم تو اتاقی که محل زندگی رحیم و عمومراد بود. اسم پیرمرد را دم غروب از رحیم شنیدم. گفت: «عمومراد عمومه، داداش ناتنی بابای خدابیامرزم. ننه که نداشتم. ننهام سر زاییدن من مرده بود. بابام هم که مرد، دیگه بیکسوکار شدم. اومدم پیش عموم.» بعد گفت که عمومراد کور مادرزاد است. گفت اول تو تهران کار میکرده، دهدوازده سال پیش وقتی که این کاروانسرا رونقی داشته، آمده اینجا و مشغول شده، و تا الان که کاروانسرا به این روز افتاده، همینجا مانده.
-تکهای از کتاب-
85,000 تومان