جستجو نتیجهای نداشت
نتیجه جستجو
از
تا
عصرهنگام، دروازه طاق‌دار جای نشستن پدربزرگم هاروتون بود؛ که در زیر دروازه، کمی بالاتر از زمین، چیزی چون صندلی سنگی، به خوبی تراشیده شده بود. ....
درخش با بانگی سخت به صخره اصابت کرد، با رها شدن به طرفی در زمین سبز دفن شد. صخره سخت استوار بود و درخش به دشواری توانست از آن صخره خاکستری چند سنگ‌ریزه جدا کند....
آسمان بهاری نوید روز روشنی می‌داد؛ اسب‌ها سیر، پرتوان و تند، با هر قدم و با هر نفس گذرگاه صخره‌ها را می‌پیمودند و بالا می‌رفتند. گردن آبی تیره آن‌ها، خیس عرق بود...
تمام طول سال، قلعه کوه کبک‌ها (کاکاوابرت) سرتاسر پوشیده از ابر است و کنگره‌های دیواره‌های قلعه در این ابرهای سفید گم می‌شوند و تنها برج‌های قلعه به سیاهی می‌زند....