کتاب پیش رو اثری است در باب زندگی ایساک بابل و داستانهای او. هرچند که کشف داستان زندگی او با سختی فراوانی همراه است و آن بهدلیل سهلانگاریاش در حفظ آثار چاپنشده و مسائلی است که بهدنبال مشکلات حکومتی عصر زندگیاش گریبانش را گرفت. دستگیرى بابل در 1939 موجب حذف وى از ادبیات روسى شد. کتابها و نوشتههاى چاپى بابل از کتابخانهها و کتابفروشىها جمعآورى و معدوم شد و غالب کسانى که کتابهایى از بابل را در کتابخانههاى شخصیشان داشتند از شدت ترس، این کتابها را سربهنیست کردند. دستنوشتهها و دیگر مطالب چاپنشدهی بابل که به دست پلیس مخفى افتاده بود نیز سرنوشت مشابهى پیدا کردند و هنوز هیچ نشانهاى از وجود آنها در دست نیست. نامههاى بابل به دوستان و آشنایانش در شوروى، که سر به هزاران عدد میزند، غالبا توسط دریافتکنندگانِ نگرانِ این نامهها نابود شد. یا اگر هم این افراد خودشان دستگیر شدند نامهها به دست ان کاود [پلیس مخفى] افتاد و متعاقبا نابود شد. زندگینامهها، مقالات ستایشآمیز، و کتابهاى خاطرات که در دیگر کشورها معمولا در پى مرگ نویسندههاى بزرگ و معروف نوشته و چاپ مىشوند، در مورد بابل نانوشته باقى مانده است. همعصران بابل ــ که او را خوب مىشناختند و از دورهی وحشت استالینى جان سالم به در برده بودند ــ به مرور زمان درگذشتند، و آنها هم که زنده ماندند چیز چندان زیادى دربارهی روابطشان با بابل نگفتند. اگر بخواهیم از فرمولبندىِ ناگزیر جورج اورول نویسندهی انگلیسى استفاده کنیم، بابل به «سیاهچالهی حافظه» افتاده بود.