عشق و انسان دو مسأله اساسی تاریخ بشر است که در زوایای زندگی او به چهرههای گوناگون خودنمایی کرده است. از اینرو در طول تاریخ، صدها عنوان کتاب علمی، عرفانی، هنری، ادبی و... در این خصوص تولید شده است. باز حکایت باقی است و این سیره تا قیامت جاری است.
شرح عشــق ار من بگویـــم بر دوام صد قیـامت بگــــذرد وان ناتـــمام
زانـکه تاریخ قیامت را حـــد است حد کجا آنجــا که وصف ایــزد است
خانه این عشق دل انسان است که بیش از او یا به اندازة او پیچیدگی دارد. حقیقت و هویت آدمی به دلِ اوست که علت غایی نظام خلقت است. اشرف بودن انسان به جهت عاشقبودن اوست و عشق از تحقیق و توفیق و تقوا حاصل میشود. هرکس را نسزد که دم از عشق زند مگر دم به عشق دهد و نازش را بخرد.
کتاب حاضر به بحث در این موضوع مهم پرداخته و دیدگاه مولانا را در این خصوص در مثنوی شریف در دو بخش بیان میکند. بخش اول در موضوع عشق است که در طول تاریخ حیات بشر، بسیاری متناسب با فهم و درک و عظمت وجودی خود بدان پرداختهاند و عشق در مثنوی به اندازه ادراک مولوی از عشق میباشد که بسیار ظریف، لطیف، عمیق و وسیع مطرح شده است. از اینروست که بسیارند کسانی که معتقدند کمتر کسی است که چون او توانسته به بیان وصف عشق بپردازد.
بخش دوم کتاب که دارای فصول گوناگون و بعضاً تازه و بکر است، به رابطه انسان با خدا از وجوه مختلف میپردازد. برای هر انسان عارف یا در مسیر عرفان لازم است با این وجوه گوناگون آشنا گردد. بهترین نوع آشنایی با این موضوعات، آشنایی از طریق انسانِ آشنایی چون مولوی است که عمری در این مسیر حرکت کرده است.
همه مطالب تفسیر حاضر با تکیه بر اشعار مثنوی معنوی فراهم آمده و از ذکر افکار دیگران که موجب اطاله کلام و گم شدن کلام مولوی در میان کلام دیگران میشود، پرهیز شده است .