نظریه فرهنگی کار خود را از تکثر معناهای واژه «فرهنگ» که خود بر آن تاکید دارد آغاز میکند. این بدان معناست که سخن گفتن و نظریهپردازی در مورد فرهنگ تازگی ندارد. افلاتون با اینکه در عالم نظریه فرهنگی چندان خوشنام نیست، به بررسی طیفی از مسائلی میپردازد که ضرورتا واجد ملاحظات فرهنگی هستند؛ مثل پرسشهای هستیشناختی در باب شکلگیری هویت انسان و ماهیت روابط انسانی، یا مسائل مربوط به سیاست،اخلاق و زیباییشناسی....