آنا گریگورونا داستایفسکایا (1846-1918) بیستوپنج سال از فئودور داستایفسکی کوچکتر بود که با او ازدواج کرد. زنی که حضورش در زندگی نابغهی روس «نور» بود. آنا بهعنوان تُندنویس برای آمادهساختن رمانِ قمارباز به نویسندهی پریشاناحوال معرفی شد و بعد چند ماه در 1867 با او ازدواج کرد. کتابِ شوهرم داستایفسکی که سالها بعد از مرگِ داستایفسکی نوشته شد، بیتردید صادقانهترین، دقیقترین و شخصیترین روایت از پانزده سال پایانی زندگی نویسندهی روس است. کتابی که منبع اصلی زندگینامهنویسان داستایفسکی محسوب میشود. آنا چهار کودک به دنیا آورد که دو تای آنها از دنیا رفتند و پدر نویسندهشان را برای همیشه داغدار کردند. او شاهد قرضها، آلام و حملههای متعدد صرع به همسرش بود. شاهدِ سودجویی نزدیکان از درآمدِ او. او با داستایفسکی به اروپا رفت تا از طلبکاران بگریزند و او ابله را بنویسد. آنا که داستایفسکی «کبوترکِ من» مینامیدش، او را حمایت کرد تا خود ناشر آثاری باشد که چاپچیهای طماع به رقم پایین از شوهرش میخریدند و روزاروز از قبالِ آنها ثروتمندتر و وقیحترمیشدند. آنا خود را وقفِ مردِ تبعیدی کرد و تا آخرین لحظهی حیاتش کنار او بود. آنا معجزهی زندگی نویسنده بود. تقدیر چنین بود او نزدیک سی سال بعدِ داستایفسکی زنده بماند و تمام جزییاتِ زندگیشان را روایت کند. این کتاب که از روسی با انبوهی از جزییات ترجمه شده شرحی دقیق از بسیاری جزییات رمانهای داستایفسکی را در خود دارد و چرایی برخی رخدادهای این روایتها. بیتردید هیچ کتابی چنین دقیق و هیجانآور نیست دربارهی مردی که به قول آنا فشاری خردکننده را برای رستگارکردن خود تحمل کرد. آنا کمی پیش از استقرار بلشویکها (همان بلایی که داستایفسکی در رمان شیاطین (اجنه) برای روسیه پیشبینیاش کردهبود) از دنیا رفت و ممنوعشدن کتابهای همسرش را به دستور لنین و بعد استالین ندید. حالا لنین و استالین مردهاند و داستایفسکی زنده است. آنا راوی این «زنده»ی ابدیست.