سرخ سفید سومین رمان مهدی یزدانیخرم (1385) است. رمانی که سال 1391 از یک باشگاه ورزشی کوچک در خیابان شانزده آذر تهران آغاز میشود و میرود به دی ماه سال 1358. دهها داستان و روایت در این تکهی زمانی اتفاق میافتند که به نحوی باهم ارتباط پیدا میکنند. میگوید که چهطور یک کشیش یونانی آزادیخواه در برف تهران آن سال در هوای شهری نفس میکشد که مهاجم تیم بلاتکلیف شده تاج تهران مبهوت روزگار است و این که چرا جنازه نخستوزیر اعدامشده هنوز دفن نشده و در پزشکی قانونی باقی مانده و فروشندهی کتابهای جلد سفید عاشق یک متخصص زنان ممنوعالکار شده است...