چه غیرحکیمانه است اگر بیندیشیم، بازی فقط برای پر کردن اوقات است، بی هیچ هدف و مقصودی. بازی، خونی است در رگهای زندگی و زندگی پیوسته جاری است. بازی، نقطه آغاز بودن است و آدمی را تا آخرین مرحله حیات، دوست و یاور. بازی، تبلور احساس است در نقطه تلاقی لذتها و سختیهای نفسگیر زندگی. بازی، لطیفترین و زیباترین مجراست برای انتقال آموزشها، از سادهترین تا دشوارترین آنها.
... و این کتاب که اکثر روشهای ارائه شده در آن، در میدان عمل به تجربه و ارزیابی درآمدهاند، محصل را (در هر سطحی از تحصیل) در قالب بازی بر سختیهای دیکتهنویسی غالب میگرداند، او را بر بالهای اندیشه مینشاند، در فضای بیکران نوشتار به پرواز میآورد، به تدریج بر اوج و ارتفاع میافزاید تا در نهایت در سرزمین آگاهی و تسلط، به امر دیکتهنویسی فرود آورد و او را بر بام موفقیت نشاند.