ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½
- 170,000 تومان
- با تخفیف: 170,000 تومان
مردم به تدريج دريافتهاند كه در آفرينش قتلي خوب نميشود به دو ناقصالعقل اكتفا كرد كه يكي جان ديگري را ميگيرد، به چاقويي و كيف زنانهاي و گذرگاهي تاريك. آقايان، امروزهروز طراحي صحنه، هماهنگي افراد، نور و سايه، شاعرانگي و شور و احساس براي اقداماتي از اين سنخ اجتنابناپذير است. آقاي ويليامز موجب شده توقع ما از قتلِ ايدئال خيلي بالا برود؛ و همينطور، خاصه در مورد من، دشواري وظيفهاي را كه به عهده دارم چندچندان كرده است. او، مثل آيسخولوس و ميلتون در شعر، مثل ميكلآنژ در نقاشي، هنرش را به چكادي رفيع رسانده، و بنا به گفتۀ آقاي وردزورث، به تعبيري، «به سليقهاي شكل داده كه خودش با آن سنجيده و درك ميشود». اكنون، وظيفۀ تشريح تاريخ اين هنر و بررسي نقادانۀ مباني آن بر دوش خبرگان اين هنر است و نيز بر عهدۀ داوراني بهكل متفاوت با قضات دادگاه جنايي.
هيچكاك در باب قتل بهعنوان يكي از هنرهاي زيبا را خوانده بود و قاتلان معركه و خوشلباسش را بر اساس توصيف ديكوئينسي از قاتل معركه و خوشلباس خلق كرده بود. داستايفسكي قتلِ جنايت و مكافات را بر مبناي توصيف ديكوئينسي از كوبيدن و كوبيدن و كوبيدن دوباره به در آفريد. هروقت آن عبارت شگفتانگيز نابوكف يادم ميآيد، نابوكف عاشق ديكوئينسي بود، جايي كه در آغازِ لوليتا ميگويد «وقتي پاي قاتلي در ميان باشد هميشه بايد منتظر نثري پرطمطراق و اغراقآميز هم بود»، به ياد قاتلي ميافتم كه ديكوئينسي از آن حرف ميزند.