�������� ��������
- 189,000 تومان
- با تخفیف: 189,000 تومان
- 155,000 تومان
- با تخفیف: 155,000 تومان
- 150,000 تومان
- با تخفیف: 150,000 تومان
- 165,000 تومان
- با تخفیف: 165,000 تومان
- 70,000 تومان
- با تخفیف: 70,000 تومان
- 44,000 تومان
- با تخفیف: 44,000 تومان
داستان رمان همیشه یک نفر دروغ می گوید حول دو شخصیت اصلی به نامهای آنا اندروز و جک هارپر میچرخد که در گذشته، هر دو در یک مدرسه تحصیل کردهاند و هماکنون برای یک ایستگاه تلویزیونی کار میکنند. آنا یک مجریِ خبر موفق است، در حالی که جک یک کارآگاه میباشد و چند وقت اخیر درگیر پروندهی قتلی بوده که در زادگاه آنها، شهر بلک داون رخ داده است.
در طی کتاب همیشه یک نفر دروغ میگوید، داستان به طور مداوم بین دید آنا و جک جابجا میشود به طوری که دید هر شخصیت به خودیِ خود متمایز و منحصر به فرد است. همزمان با پیشروی تحقیقاتِ پروندهی قتل، زندگیِ این دو شخصیت به طور فزایندهای در هم تنیده می شود و مشخص می شود که هر دو رازهایی دارند که از یکدیگر پنهان می کنند.
پرونده قتل با این واقعیت پیچیده می شود که آنا و جک فرد قربانی را در گذشته به خوبی میشناختند. انگار که قاتل سعی دارد پیامی به آنها دهد! با افزایش تنش، رفته رفته آنا و جک هر دو در معرض خطر بیشتری قرار میگیرند و مرز بین حقیقت و دروغ مبهم میشود.
آلیس فینی در طول رمان همیشه یک نفر دروغ می گوید به طرز ماهرانهای به موضوعاتی از قبیل خیانت، حسادت و انتقام پرداخته و با این کار داستانی جذاب و پرتعلیق را خلق میکند که خوانندگان را از ابتدا تا پایان کتاب مجذوب خود میکند.
دیزی دارکر با یک قلب مریض به دنیا آمد. حالا کل اعضای خانواده دیزی بعد از سالها دوری از هم قرار است برای جشن تولد هشتادسالگی نانا-مادربزرگ دیزی- در خانه عجیب و قدیمی گوتیک او در یک جزیره جزر و مدی جمع بشوند. نهایتا همه از راه میرسند؛ هر کسی با رازی که در دل دارد. وقتی بالاخره جزر و مد میشود، گذرگاه دریایی زیر آب فرو میرود و ارتباط آنها برای هشت ساعت با دنیا قطع میشود؛ ولی همزمان با فرا رسیدن نیمهشب نانا به قتل میرسد و راس هر ساعت یکی دیگر از اعضای خانواده هم کشته میشوند.
حالا عمارت سیگلاس به زندانی در یک جزیره تبدیل شده است، همراه با قاتلی که قصد جان تکتکشان را دارد. اعضای خانواده قبل از اینکه آب دریا پایین برود و همه چیز آشکار شود، باید هم راز قتلها و هم رازهای گذشته را کشف کنند.
فکر میکنید همسرتان را میشناسید؟ کمی بیشتر فکر کنید.
خانم و آقای رایت با هم مشکل دارند. مدتهاست که احساسشان نسبت به هم تغییر کرده است.
وقتی «آدام» و «آملیا» برنده یک سفر به اسکاتلند میشوند، فرصتی فراهم میشود تا کمی به رابطه و مشکلاتشان بپردازند. «آدام رایت»، فیلمنامهنویس مشهور و به گفته خودش معتاد به کار، تمام عمرش دچار ادراکپریشی چهره بوده است. هیچکس را نمیشناسد، نه اعضای خانواده، نه دوستان و نه حتی همسرش را.
هر سال در سالگرد ازدواجشان به هم هدایایی نمادین میدهند: کاغذ، پنبه، سفال، چوب.
همسر آدام هر سال بهصورت مخفیانه، نامهای برای همسرش مینویسد و هیچوقت هم به او اجازه خواندن آنها را نمیدهد؛ تا امروز.
هر دو میدانند این سفر یا ازدواجشان را نجات میدهد یا زندگی مشترکشان را نابود میکند، ولی مسئله این است که آنها اتفاقی برنده این سفر نشدهاند.
یکی از آنها دروغ میگوید و یک نفر هست که نمیخواهد آنها با هم زندگی خوشی داشته باشند.
ده سال زندگی مشترک، ده سال دروغ و مخفیکاری و یک سالگرد ازدواج که هیچکدامشان فراموش نخواهند کرد.
آدام و آملیا به اسکاتلند سفر میکنند تا در هتلی کنار دریاچه بلکواتر، دور از هیاهوی لندن، مشکلاتشان را حل کنند. این هتل زیبا درواقع کلیسایی قدیمی است، با منظرهای خیرهکننده در دل طبیعتی دستنخورده، اما اوضاع آنطور که این زوج انتظار دارند پیش نمیرود: آب و برق قطع میشود، سروصداهای عجیبی از گوشهوکنار کلیسا به گوش میرسد، درها بیجهت باز و بسته میشوند، امکان تماس با هیچکس وجود ندارد و انگار کسی این زوج را زیر نظر گرفته است. بهعلاوه، مشخص میشود سرداب کلیسا محل دفن جادوگران بوده و ارواح آنها مدام در آن اطراف پرسه میزند...
من همان دختری هستم که شما تصور میکنید میشناسید، ولی یادتان نمیآید چطور میشناسید.
من برای امرار معاش دروغ میگویم. در این کار، تبدیل شدن به یک آدم ساختگی، خیلی خبره هستم. چشمهایم تنها بخشی از وجودم هستند که هنوز در آیینه میشناسم و در صورت آرایش کرده آدمی ساختگی مستقیم به من خیره میشوند. یک شخصیت دیگر، یک داستان دیگر و یک دروغ دیگر. در شرایطی که حاضرم فعلا برای امشب او را رها کنم، رویم را برمیگردانم و لحظهای گذرا میایستم تا به آنچه روی در اتاق رختکن نوشته شده، زل بزنم.
ایمی سینکلر.
وقتی امبر روی تخت بیمارستان بیدار میشود، مدتی طول میکشد تا به وضعیت خود پی ببرد؛ او در کماست. امبر نمیداند چه اتفاقی افتاده است؛ گرچه تصورات مبهمی دارد.
این رمان تریلر روانشناختی در حد فاصل زمانی که راوی از کار افتاده است، هفته پیش از تصادف و مجموعهای از خاطرات دوران کودکی بیست سال قبل میگذرد. با این سه زاویه دید متفاوت سوالی مطرح میشود: آیا چیزی واقعا دروغ است حتی اگر باور داشته باشی عین حقیقت است؟
این رمان همه این مولفهها را دارد؛ دروغگویی بیمارگون و وسواسی، زنی در کما، دوستی خیالی، خواهر خبیث و راویای که نمیتوان به او اعتماد کرد.