در دنیای امروزی مرد بودن و تجارب مردانه، عادی تلقی میشوند و هر چیز دیگری غیرعادی، و زنان که نقشی در شهر، در میان فلاسفه، در امپراتوری، در ارتش، سیاست ، در میان کاشفان، دانشمندان و مهندسان ندارند، بازنده میشوند. فکر نمیکنم اینکه زنان را جنس دوم در نظر میگیرند و تبعیض قائل میشوند، صرفاً از نفرت مردان علیه زنان برگرفته شده باشد. وقتی به تاریخ بنگرید، میفهمید که زنان باختهاند، بدون اینکه حتی شروع کرده باشند؛ حقیقت این است که ما اصلاً شروع نکردهایم. البته که شروع نکردهایم؛ هر وقت شروع کنیم، متوجه خواهیم شد.
وقتی به آینده فکر میکنیم، فقط میتوانیم خود را شخصی لاغر، ملایم و آرام تصور کنیم که ... اتفاقهای مختلفی برای او رخ میدهند. هیچ تصوری دربارة پیشرفتهای شخصی، دنبال کردن علایق، آموختن درسهای مهم زندگی یا مهمتر از همه، استعدادیابی و کسب درآمد نداریم.
آیا شما هم مطابق مد لباس میپوشید، تمام صورتتان را بوتاکس میکنید و بهجز گره زدن زندگی و شادابیتان به یک مرد معروف و پولدار هیچ هدفی ندارید؟ پس نباید خود را طرفدار برابری حقوق زن و مرد بدانید. اگر چنین شخصی را فمینیست خطاب کنند، انگار به فروشندة اسلحه، جایزة صلح نوبل دادهاند.
و در آخر، چقدر عجیب است که اکثر زنان از اینکه خودشان را فمینیست بنامند، خجالت میکشند، زیرا واقعاً به معنی مردگریزی نیست. فمینیستها نمیخواهند از مردان پیشی بگیرند. ما از تمام جهان حرف نمیزنیم. فقط میخواهیم آن را قسمت کنیم.