کارتر با استفاده از شواهد حاصل از مطالعات علمی، مکانیک کوانتومی و تحقیقات مربوط به آگاهی، نشان میدهد که چگونه آگاهی به مغز بستگی ندارد و در واقع ممکن است پس از مرگ بدن ما بقا داشته باشد.
او با بررسی شواهد جدید و باستانی تجربیات نزدیک به مرگ از سرسر جهان، شامل چین، هند و جوامع قبیلهای مانند بومیهای آمریکا و مائوریها، توضیح میدهد که چگونه تجربیات نزدیک به مرگ شواهدی ارائه میکنند از این که آگاهی پس از مرگ بدن ما بقا دارد.
او به بسیاری از توضیحات روانشناختی و فیزیولوژیکی تجربیات نزدیک به مرگ ارئه شده توسط شکاکین نگاه میکند، مانند استرس، خاطرات تولد یا کمبود اکسیژن و به وضوح نشان میدهد که چرا هر یک از آنها در توضیح درست تجربیات نزدیک به مرگ شکست میخورند.
کارتر با واکاوی شباهتهای بین نزدیک به مرگ و دیدهای تجربه شده طی مرگ واقعی و تقاطع فیزیک و آگاهی، واقعیت در مورد ذهن، ماده و حیات پس از مرگ را کشف میکند.