«از اردو متنفرم! ماندن در اردوگاه، بدتر از خوردن آبزالو با همبرگر یا مشق نوشتن توی عید یا آب رفتن توی کفش است!»
زندگی النور بعد از رفتن به اردوی تابستانه بدمزه شد! اولش النور خیلی هیجانزده بود، چون رفتن به اردوگاه والومواپوک یکی از سنتهای خانوادگی است. او فکر میکرد توی اردو یک عالمه اسمارتیز میخورد، اما وقتی رسید به اردوگاه، با دیدن حشرهها و غذای حال به همزدن و از همه بدتر کلاس شنا، تصمیم گرفت نقشهای بکشد و از آنجا فرار کند.