دختر بابا در گذشته همیشه محبوب پدر بوده و به همین دلیل احساس میکند فرد خاصی است و انتظار دارد دیگران هم رفتار خوبی با او داشته باشند. او از خودش و دیگران انتظارات زیادی دارد، درک چندانی از محدودیتها ندارد و به طور کلی هنگامی که به درخواست او پاسخ منفی داده شود باز هم از خواسته خود دست برنمیدارد. او مراقب بدن خود هست و اجازه نمیدهد بیمار شود. دختر بابا هرگز یاد نگرفته با دیگران سازش و توافق کند، چون عادت کرده هر کاری که میخواهد بتواند انجام دهد. بنابراین، از آنجایی که روابط صمیمی نیازمند مهارتهای گوش کردن و مذاکره هستند، او در چنین روابطی با مشکل مواجه میشود.
دختر بابا به هر قیمتی از پدرش تقلید میکند. او پدرش را تحسین و ارزشها و اصول او را درونی میکند؛ در واقع این ارزشها و اصول همچون ندایی درونی او را هدایت میکنند و از او میخواهند که در جامعه فرد مفیدی باشد. در نتیجه، دختر بابا در دنیای کار فردی جاهطلب و مسئولیتپذیر است؛ بر روی دستیابی به اهدافش تمرکز و عزمش را جزم میکند و اکثر اوقات مسئولیت بیش از توانش قبول میکند. او کمالگرا است و قادر نیست آسیبپذیریهای خود را تحمل کند. از نظر دختر بابا آن چیزی موفقیت است که بر اساس استانداردهای فرهنگ مردانه، هدفمحور و قدرتمدار موفقیت دانسته شود. او مشتاق است که مثل پدرش باشد و پدرش او را دوست داشته باشد. گاهی اوقات او واقعاً میخواهد خود پدرش باشد.