بشر با هر نگاهی که به طبیعت دارد، ابزار جرم می سازد. مهم نیست که این جرم را چه کسی مرتکب می شود، مهم این است که بشر قدرت خودش را در کشف طبیعت به کار می گیرد تا جنایت کند. پس یک دانشمند باید خودش را به فراموشی بزند، حتی اگر لازم باشد خودش را به دیوانگی بزند و برای جلوگیری از جنایتی بزرگ مرتکب جنایت کوچک تری شود. مثل موبیوس در فیزیک دان ها. دورنمانت معتقد است که هرگاه چیزی از ذهن بشر فقط یک بار عبور کند، بالاخره روزی در جایی عملی می شود. بنابراین در این نمایشنامه انسان به مبدا خودش می رشد، انسانی بدون قدرت و بدون نیاز به دانستن اسرار طبیعت، چون انسان به محض دانستن فرمول های طبیعت به جنایت دست خواهد زد.